یعقوب یسنا

 
 
اگر بخواهیم وضعیت علم و دانش و نگاهی علمی در نهادهای گویا علمی (دانشگاه‌ها) بهتر شود؛ باید از اساس، نصاب را در وزارت معارف تغییر داد. شاید در جهان و منطقه، بدترین نصاب را داشته‌باشیم که جنبه‌ی آموزشی و کاربردی نداشته‌باشد. در نصاب، جنبه‌ی آموزشی و کاربردی اصالت دارد. تا در نصاب به آموزشی‌کردن و کاربردی‌کردن، اصالت داده نشود؛ با وارد کردن اطلاعات و معلومات، تحولی مثبت و تاثیرگذار در نصاب به وجود نمی‌آید.  
در مکتب‌های افغانستان بعد از دوازده سال، دانش‌آموزان هیچ مهارتی این جهانی را یاد نمی‌گیرند؛ حتا مهارت و منطق درست‌نوشتن، درست‌خواندن و درست فکرکردن را در یک چارچوب منطقی و علمی یاد نمی‌گیرند؛ چرا؟ برای این‌که نصاب جنبه‌ی آموزشی روشمندانه ندارد. در کتاب‌های درسی، فقط اطلاعات بی‌رویه انداخته شده‌است. کتاب‌های درسی ما به زباله‌ی اطلاعات می‌ماند. حتا این اطلاعات جدا از روشمندی، به اساس دیدگاه‌‌های علمی معاصر، اعتبار «اطلاع» را ندارند.
منظور نمونه است: نام کتاب درسی، ادبیات است. اما جنبه‌ی آموزشی درست‌خواندن و درست‌نوشتن در کتاب ادبیات مطرح نیست. بیشتر اطلاعات تاریخی و مذهبی درباره‌ی افراد و... در کتاب‌های ادبیات پرتاب شده‌است. این اطلاعات در مضمون‌هایی بنام تاریخ افغانستان، تاریخ اسلام، دینیات و... نیز تکرار شده‌است. لازم نیست آنچه را که دوست داریم یا به عقیده و سلیقه‌ی ما سازگار است، آن را در هر مضمونی تکرار کنیم؛ اطلاعات نباید به صورت یک‌نواخت تکرار شود. انباشته‌کردن ذهن دانش‌آموز از اطلاعات تکراری، باعث تنبلی و تعطیلی کنجکاوی ذهن دانش‌آموز می‌شود.
نصاب ما مملو از اطلاعات تکراری و بی‌رویه است. اما فاقد اطلاعات نو از دریافت‌های معاصر علمی درباره‌ی زندگی، جهان و فناوری است. ارایه‌ی مطالب در نصاب جنبه‌ی علمی و منطقی ندارد. بعد از دوازه سال دانش‌آموز بی‌آنکه مهارتی را یاد بگیرد، دارای یک چارچوب ذهن منطقی و علمی شود؛ با ذهن انباشته از اطلاعات بی‌پایه و بی‌اساس و عصبیت‌های جنسیتی، مذهبی و قومی فارغ می‌شوند.
اصولا نصاب طوری باید تهیه شود که جنبه‌ی علمی و منطقی در تهیه‌ی مطالب درنظر گرفته‌شود تا دانش‌آموزان در دوازده سال، دارای چهارچوب ذهنی علمی و منطقی شوند. اما دانش‌آموزان با هیچ پایه و اساس علمی آشنا نمی‌شوند؛ فقط اطلاعاتی بی پایه و اساس منطقی و علمی ذهن آنان را انباشته می‌کند. این اطلاعات برای زندگی یک انسان هیچ فایده‌ای ندارد. در این اطلاعات از جنس و مسایل جنسی انسان سخن گفته نمی‌شود. با انسان، جنس و مسایل جنسی انسان طبق روش‌های سنتی برخورد می‌شود. یا مسایل جنسی انسان کتمان می‌شود، یا سخن‌گفتن درباره‌ی جنس و مسایل جنسی انسان با بدبینی و نفرت‌انگیزی بیان می‌شود که درکل، کلیشه‌های جنسیتی به دانش‌آموز اطلاع‌رسانی و ذهنیت‌سازی می‌شود.
معضل و مشکل انسان در عدم شناخت درست است. نگاه‌های جنسیتی و زن‌ستیزانه‌ی جامعه‌ی مردسالار ما ناشی از عدم شناخت درست است. در نصاب ما از بدن ما و ضرورت‌های بدن ما سخن گفته نمی‌شود. به ما آموزش داده نمی‌شود چگونه از بدن‌های خود مراقبت کنیم. هنوز بخش‌های حساس بدن ما در نصاب ما تابو است. هنوز از عادت ماهوار یک دختر سخن گفته نشده‌است. مطرح‌کردنِ آموزش‌های جنسی و برقراری ارتباطات درست قبیح، تابو و زشت است؛ درحالی‌که آموزش باید در مرحله‌ی نخست به شناخت درست فرد از خودش بینجامد.
دخترانم می‌گویند معلم دینیات ما می‌گوید اگر موی تان از زیر چادر تان بیرون شود، شیطان به سر تان تُف می‌کند. چند سال از این تُف‌کردن شیطان گذشته اما هنوز می‌پرسند که پدر شیطان چطو تُف می‌کند. این اطلاعات است که ذهن ایشان را انباشته کرده‌است، اما اساس و بنیاد ندارد. لازم نیست به کودک این گونه گفته شود. این گونه برخورد، موجب می‌شود که کودک دچار احساس تقصیر و گناه شود. نسبت به خودش عقده پیدا کند. ذهنش پُر شود از عقده‌هایی‌که پس رانده شده‌است. به کودک‌های خود باید یاد بدهیم که نسبت به اعضای بدن خود دید مثبت داشته‌باشند، تا بتوانند خود را و بدن خود را دوست داشته‌باشند. درست نیست‌که به کودک، نفرت از بدنش را تبلیغ و ترویج کنیم. عقده به خود، عقده به زن، عقده به مرد، عقده به جنس، عقده به جامعه و... از این گونه برخوردهای نادرست و خلاف آموزش، در ذهن و روان افراد شکل می‌گیرد.
مثلا در کمیا تا گفته شود که آب چگونه به یخ تبدیل می‌شود؛ گفته می‌شود از قدرت‌های خداوند است. احترام قدرت خداوند سر جایش. اما نصاب باید هر مورد را در بستر علت و متغیر آن مطرح کند که به دانش‌آموز دید علمی و منطقی بدهد تا دانش‌آموز بتواند مناسبات را در چارچوب منطقی و علمی بشناسد و در شناختِ مناسبات دارای تفکر علمی و منطقی شود. اطلاعات اگر در یک چارچوب منطقی و علمی ارایه نشود، به شناخت نمی‌انجامد. به فرد، توانایی و قدرت شناخت نمی‌بخشد. فرد از نظر اندیشه و شناخت بالغ نمی‌شود، همچنان در صغارت می‌ماند.
این‌که چرا دارای دیدگاه‌ی علمی نمی‌شویم، چرا نمی‌توانیم به مناسبات، روابط، جنس و... دیدگاهی نسبتا علمی داشته‌باشیم؛ همه برمی‌گردد به محتوای نصاب و چگونگی آموزش ما در دوره‌ی مکتب. چارچوب فکری و شخصیتی ما در این دوازده سال شکل گرفته‌است. به سادگی نمی‌شود چارچوب فکری و شخصیتی خود را عوض کنیم. جهان‌بینی ما نسبت به زندگی، انسان، زن، مرد، جنس و... اساس گذاشته شده‌است. به همین اساس ذهن ما نسبت به توجیه، تایید یا رد قضایا جهت‌گیری می‌کند. آنچه که در این دوازده سال به ما یاد داده می‌شود؛ از نظر آموزشی، علمی نیست، از نظر اطلاعاتی، مدرن و مفید نیست. باید گفت نصاب ما غیر علمی و غیر آموزشی است. این غیر علمی‌بودن و غیر آموزشی‌بودن موجب می‌شود که در این دوازده سال، بیشتر صاحب عقده‌هایی نسبت به زندگی، انسان، بدن، زن و جهان شویم. انسان‌هایی را بنام کافر بد بدانیم؛ انسان‌هایی را بنام زن بد بدانیم؛ انسان‌هایی را برای قومیت شان بد بدانیم و... . باید تاکید کرد که علم با عقده، فرق دارد. اگر بخواهیم دارای دیدگاه‌ی علمی شویم، نصاب را باید تغییر بدهیم. تا نصاب را علمی و آموزشی نسازیم؛ توقع نداشته‌باشیم وضعیت علم در دانشگاه‌ها یا اکادمی علوم بهتر شود.
دانشگاه‌های دیگر را نام نمی‌گیرم. دانشگاه‌ی کابل پیش از دانشگاه‌ی تهران اساس گذاشته شده‌است. بیشتر از هشت‌صد استاد دارد. شاید بیست وچند هزار دانشجو داشته‌باشد. اما فعالیت علمی و پژوهشی‌اش کجاست؟ چه پژوهش و تحقیقی را در عرصه‌ی علمی به ثبت رسانده‌است؟ هر سه‌سال استادان کاری را بنام تحقیق ارایه می‌کنند و رتبه‌ی علمی می‌گیرند؛ این تحقیق‌ها کجا ثبت می‌شوند؟ نتیجه‌ی علمی این تحقیق‌ها چیستند؟ چه راه‌حلی ارایه کرده‌اند؟ پاسخ این سوال‌ها برمی‌گردد به این‌که ما هنوز دیدگاه‌ی علمی نداریم؛ دیدگاه‌ی علمی در تفکر و اندیشه‌ی ما غالب نیست. چارچوب فکری منطقی و علمی نداریم. روش تفکر و منطقی علمی به ما آموزش داده نشده‌است. علم، چارپوب منطقی و روش دارد. اگر چارچوب منطقی و روش علمی در ذهن ما از آموزش‌های دوره‌ی کودکی در مکتب نهادینه نشود، چندان ممکن نیست دارای یک دیدگاه‌ی علمی و منطقی شویم. پس به مراتب تکرار باید کرد که به سراغ اصلاح نصاب برویم.
رویکرد علمی نه در نصاب وزارت معارف مطرح است و نه در نصاب دانشگاه‌ها. در تدوین نصاب، ارایه‌ی اطلاعات بی سر و ته، مهم نیست؛ مهم این است‌که رویکرد علمی، منطقی و پژوهشی با جنبه‌های یادگیری در چگونگی تدوین اطلاعات درنظر گرفته شود. گاهی از اصلاح نصاب در وزارت معارف و وزارت تحصیلات سخن گفته می‌شود. اما این اصلاحات، پروژه‌ای استند. چند فرد که انگلیسی یاد دارند اما متخصص نیستند، متن‌هایی را از انگلیسی ترجمه می‌کنند. ترجمه‌ی این متن‌ها که می‌خوانید، خیال می‌کنید که «ترجمه‌گر» گوگل ترجمه کرده‌است. مفهوم و برداشتی از این ترجمه‌ها به دست نمی‌آید. در اصلاح نصاب باید متخصصان، علم و دانش را بومی و تولیدی کنند. با رویکرد پروژه‌ای و ترجمه‌ی تحت‌الفظی نمی‌شود نصاب را اصلاح کرد و علم را ترویج کرد.
با بومی‌کردن و تولیدی‌کردن علم است‌که دارای دیدگاه‌ی علمی می‌شویم؛ در غیر آن قصه همان است‌که چند سال پیش بود: کسی از دانشکده‌ی هنرهای زیبا تحقیق ترفیع‌اش را در باره‌ی هنرهای تجسمی نوشته کرده‌است. مرجعی‌که در وزارت تحصیلات، تحقیق استادان را از نظر مذهبی و عقیدتی مورد بررسی قرار می‌داده؛ گفته این کار خلاف دین است. در دین هنر تجسمی، کفر است. بنابه این دیدگاه و جهان‌بینی، به سرنوشتِ غریبِ علم فکر کنید!
اگر بخواهیم وضعیت علم در نظام آموزشی ما بهتر شود؛ نخست باید وزارت معارف و تحصیلات را از این انباشته‌گی و بی در و پیگری نجات بدهیم. اگر ممکن باشد، هر دو وزارت با هم ادغام شود، یک وزارت منظم و منسجم از این دو وزارت ارایه شود. در افغانستان تا ضرورت منطقی جدایی وزارت معارف و تحصیلات عالی مطرح باشد، حیثیتی‌بودن این جدایی مطرح است. این که وزارت تحصیلات عالی سویه‌اش بالا است و از معارف، پایین است!
بعد حکومت این نهاد واحد از دو وزارت را از خویش‌خوری و مناسبات سیاسی نجات بدهد؛ افراد متخصص را استخدام کند. ملاها و سیاست‌مدارانی که در این نهاد تشریف دارند، معاش آنها را بدهد، بگوید خانه‌ی تان باشید یا برای مدتی آنها را تاجیکستان، ترکیه، دبی و... بفرستد که چکر بزنند و... با ملابازی و سیاست‌بازی وضعیت نصاب و علم در معارف و تحصیلات بهتر نمی‌شود.
 اگر بخواهیم نصاب را اصلاح کنیم، بهتر است سلیقه و عقیده‌های مذهبی و قومی خود را در جیب بگذاریم؛ سلیقه و عقیده‌های مذهبی و قومی خود را به کودکان خود تزریق نکنیم. نصاب را باید متخصصان بنابه دریافت‌های معاصر علمی آموزش و یادگیری تهیه کنند. از این‌که عقده‌های خود را در نصاب به کودکان خود انتقال ندهیم؛ این بزرگ‌ترین خدمت به نسل‌های بعد از ما خواهد بود.
Resorce:
https://yasnayaqub.blogspot.com/2018/12/blog-post_38.html?spref=fb&fbclid=IwAR06FigE3NhG2yyGnwHj1CiC-r-slK_2GUi15xSZniLqzuHX0Y5MYUDp_90