نویسنده: عبدالواحید یوسفی

عجله تمامیت خواهی سران ارگ بر تکمیل چنبره سیطره بر تمام شؤن زندگی سایر اقوام افغانستان و حذف سیستماتیک آنها از بدنه قدرت، بنا بر نظریه دویمه سقاوی "گسستی که در حاکمیت یک قوم پیش آمده است، وضعیت زندگی در کشور را از روند طبیعی رشد باز داشته است" امروزه عریان تر به نظر می رسد.

دستگیری قیصاری به جرم مقاومت در برابر طالبان، شکنجه و کشتار فجیع محافظان او، نظریه ای دو سال پیش را که ارگ در قدرت گیری طالبان و سایر گروههای مسلح یک قوم دست دارد، بیشتر آشکار می کند.

دو سال پیش در چنین روز های یک عده خارج نشینان مخالف راه پیمایی جنبش روشنایی بودند. دلیلش همان "بیننده عقل چهل وزیر را دارد" بود.

در بیرون از کشور مصنوعی بودن مانور های که برای راه انداختن این راه پیمایی به کار می رفت خیلی واضح بود. جمع شدن مسافران ارگ و بر زمین نشستن شان درست بر خلاف موضعگیری همیشگی آنها که توجیه گر اعمال تک قومی سازی لایه های قدرت و به حاشیه و انزوا کشیدن هزاره ها بود، شک بر انگیز بود.

یکی از برادران مطرح از ولایت وردک – آصف وردک - پیوسته برای پشتیبانی از تظاهرات در تلویزیون ظاهر می شد و برخلاف موقف مسالمت آمیز تمام دست اندرکاران جنبش روشنایی، ایشان رجز استفاده از قوه را می خواند. برای شخص خودم حضور ایشان در رسانه ها با پیام استفاده از قوه در برابر دولت خود بخود بخشی از مجوز قتل عام دادن به دست دولت بود.

متاسفانه فاجعه دهمزنگ به ادعای دست اندرکاران بازمانده جنبش روشنایی با تبانی ارگ و تیر اندازی نیروهای دولتی به وقوع پیوست.

وقوع این حادثه دردناک که عده زیادی را به شهادت رسانید و عده بیشتری را برای همیشه زمینگیر کرد، بر خلاف حوادث مشابه در جوامع دگر، که نقطه عطفی در بینش و موضع گیری سیاسی مردمان شان می شود، در بین مردم ما یک بار دگر طرز دید همیشگی ما را نسبت به سیاست آشکار تر کرد – طرز دید گله گوروم.

پیش از شروع تظاهرات بیشترین ما منتظر بودیم چند روز تظاهرات کنیم بعد دولت زمینگیر می شود و ما صاحب برق می شویم و فرق نیز از میان برداشته می شود.

بعد از قتل عام و همکاری و همیاری خوب مردم برای زخمی ها باز هم انتظار داشتیم که این بار اعضای مطرح جنبش روشنایی با دست کردن در جیب خود ما را معجزه آسا صاحب یک حزب نیرومند خواهد ساخت تا در چانه زنی ها و در صورت لزوم اعمال قوه، دولت را وادار به ترک موضع فرق گذاری و محرومیت از برق کند.

بیشترینه در خارج خیلی از ما ها بخاطر این که افراد مطرح جنبش روشنایی تشکیلات حزبی برای خواسته های برحق مردم، درست نکرده اند نه تنها نا خشنودیم که آنها را تا سرحد خیانت اتهام می زنیم.

این در حالیست که خود ما در خارج بعد از گذشت دو سال حتا محفل کوچکی هم در مسیر خواسته های برحق مردم در دور و بر خود نتوانسته ایم راه بیاندازیم.

در جوامع دگر بعد از هر باری که جاده عدالت و انصاف از خون رهروان رنگین می شود، مردمی که قربانی بی عدالتی اند بزرگترین سوال را از خود می پرسند؛ من حالا که تلاش هایم از طرف قدرت ها برای چندمین بار خون خاک شد، برای مبارزه با بی عدالتی چی کار می توانم و از کجا باید شروع کنم.

امید می رفت قتل عام دهمزنگ حد اقل در خارج از کشور محافلی را ایجاد کند که با تکیه بر این نماد گفتگوی جدی در بین این محافل پرداختن به مسایل کشور یکی از اولویت های جدید زندگی روز مره شود.

با تاسف هنوز از پرداختن به چنین اولویت در سطح روزمره خبری نیست و یا حد اقل من بی خبرم.

روح شهیدان عدالت طلب شاد و تن جانبازان عدالت طلب کم درد تر باد