محمد رفیق رجا
این سخن، از یک معلم؛ قلب آدم را می لرزاند: «من وقتی به پارلمان بروم مسئله ای "علی پور" را حل می کنم».عده ای دیگرمی گویند: علی پور، رهبرخردمند است که هر چه او بگوید، درست است... سخنرانی های انتخاباتی معمولا، پیام های هوایی و بیان های آتشین دارد. با وعدههای بی حساب وکتاب وعوام فریبی های بهت آوری همراه است. اما پیام سخن فوق و لرزش قلب آدمی، از این خاطر است که نادانی از پیچیدگی های سیاسی و فهم احساسی از قضایای غیر احساسی و عمیق سرنوشت ما، دامن زندگی مارا رها کردنی نیست. این البته، در صورتی است که به این معلم، حسن نیّت داشته باشی، ورنه گپ روشن است: بی حیایی، چشم در چشم مردم دروغ گفتن، عوام فریبی وبازی با فهم عوام. مشکل زمانی زجر آور است که؛ کچ فهمی از مغز، یک معلم خوب ، به خرد جمعی نسل ما، سرایت می کند. نتیجه اش این می شود که مردم از آنچه بر سرنوشت او گذشته است و می گذرد غافل می ماند.
یعنی ما هیچ گاهی نمی خواهیم، از فهم صورت مسئله و یا آنچه بر ما می گذرد، به عمق پدیده های پیرامون، دسیسه، آگاهی و عمد وجود دارد. ما با تمام ادعا های که داریم، آگاهانه یا نا آگانه برگردظاهر رخدادها می چرخیم ویا مارا با رضایت خود ما، در اطراف مان، می چرخاند. در حالیکه این گونه چرخش جز سر گردانی ما، هیچ بهبودی به زندگی ما نمی بخشد. به دلیل اینکه ما نمی دانیم و یا نمیخواهیم، بدانیم که اصلا بر ما چه می گذرد. چون تمرکز بر فهم صورت پدیدههایی که دیگران خلق میکنند , مارا نه تنها از فهم واقعیت و حل طبیعی آن، غافل می سازد که همیشه، اسیر سرگردانی های هستیم که مارا تحمیق می نماید.
اجازه بدهید، این قضیه را کمی بازتر کنم: پس از یازدهم سپتامبر نزدیک به یک دهه بود که کوچیها از راه می رسیدند و هزارههای مناطق بهسود را سر میبریدند. خانه های مردم را آتش میزدند وحاصلات آنهارا به یغما میبردند.هر چه مردم تظاهرات کردند، میلیونها آدم به خیابان های جهان و پایتخت افغانستان دادخواهی کردند، کسی اصلا نشنیدند. بعد ها مشخص شد که حکومت پشت قضیه است. برای قناعت خارجیها حاکمان ارگ، بسیار جواب ساده وهمیشگی اش را دادهاند و گفتهاند که: این ها با تحریک ایران در مقابل حکومت است و"حق اضافی" می خواهند. چند روز تظاهرات می کند و با رهبران شان که در ارگ مذاکره کردیم،آرام می شوند. وشدند.نتیجه داد. برای خارجیهای مقیم افغانستان، این دروغ حکومت درست از کار در آمد. با رفتن محقق و خلیلی در ارگ هزاره ها آرام شدند.
اما کشتار انسان هزاره پایان نیافت. پس از آنکه دولت داد خواهی مردم را، نه تنها، جواب رد داد که خود دولت مدعی بر آمد که کوچی ها سند دارند و حق شان غصب شده و هئیتی تعیین شد. عدهای از سرشاران و هوشیاران آن دیار، صادقانه کمر بستند و برای دفاع مشروع آماده شدند. تعاملات پیچیدهای صورت گرفت تا تصمیم گرفته شد که عدهای باید "دفاع خودی" تشکیل بدهند. علیپور نتیجهی چنین یک پروسهی پیچیده بود و است. لایه های بیرونی پیچیدگی این پروسه، حد اقل این ها است: ترس و حساسیت ازحکومت قومی وحضور امریکایها، بی اعتمادی رهبران هزاره هرکدام بر دیگری در ارتباط با ارگ، رقابت جریان های سیاسی سابق درین منطقه، جرئت کسانی که پای پیش بگذراند ودها مسئله دیگر.
علی پور، قابل تحسین واو مدافع زندگی مردم است. مردم که برای دولت ؛ عسکر،رعیت ورای می دهند. اما مورد حمایت این دولت نیستند. این مرد فداکار در تاریخ میماند. علی پور،یک نظامی و از آنجمله سرداران سر شار است که با آگاهی قدم درین راه گذاشته است.او میخواهد ومناسب به نقش که او در آنجا به عهده دارد، زندگی عادی وآرامی داشته باشد. فقط درلحظههای خطر، در کنار مردماش بشتابند. عدهای نمیگذارد که او به آرامی، برای کاری که کمر بسته است، بماند. رفتن او در لعل برای انتخاب شدن یک "حاجی" کارصددرصد اشتباه بود.او درین اشتباه از درون جامعه به سطح آمد وبرای حذف از متن جامعه ,خود را آماج سیاست حذفی جاری در کشور، قرار داد. دومین اشتباه او، دفاع علنی از افراد بود واست که هزاره ها، برآنها توافق ندارند و نمی شناسند. اما هزارهها بر سر خود او به دلیل فداکاری هایش توافق نمودند. توافق هزارهها ودفاع بی استثنا ویک صدا، از او، پس از مزاری حیرت آور و امیدوار کننده بود.او واما مستحق وشایستهی چنین دفاع از جامعه بود و است؛ زیرا نیروی مدافع وخاموش مردم است، مردمی که حاکمان ارگ،از آرامش این مردم می ترسد و از آن سوء استفاده می نماید. اگر بیبیند که مسلح اند و در برابر اقدام های دولت ایستادهاند غیر قابل تحمل می گردند.
بر گردیم به موضوع اصلی: می دانیم مدتی است که کوچیها درین منطقه مثل گذشته، بدون ترس و هراس در فصل معینی سرنمی برند. خانه ای را نمی تواند آتش بزند. زیرا که علی پور وآدم های مثل او درین مناطق برای دفاع در کمین است. درین میان اگر کسی پیدا شود, حزب نداشته باشد تک و تنها و بگوید: برای من رای بدهید که به پارلمان بروم. حکومت اشرف غنی را و امریکایی هارا اصلاح میکنم که از مردم ما دفاع کند، تا علی پور هایی در جامعه وجود نداشته باشد. دولتی که زور میلیون ها آدم در تظاهرات جهانی وداخلی به او نرسید.خلیلی به عنوان معاون ریس جمهوری در زمان اش به بهسود رفت و اعتصاب کرد. اما زورش نرسید. محقق با موج میلیونی مردم دربرابر ارگ اعتصاب کرد و تهدید کرد؛ اما زورش نرسید. صدها هزارنفر، از این مردم در برابر دها دفتر سازمان های بین المللی در سراسر جهان، تظاهرات نمودند؛ اما به قول معروف از سنگ صدا بر خواست؛ اما از حکومت طالبانی افغانستان، هرگز چیزی شنیده نشد. درین میان یک گپ روشن شد و آن این که زور ما به امریکا وحکومت ضد هزاره در ارگ نمی رسد. حزب نداریم. متحد که نیستیم هیچ، در گیر ومصروف خود زنی هستیم. حمایت بیرونی هم نداریم. اقوام دیگر هم در کنار ما نیستند. حالا معلمی عزیز، دوست داشتنی و پر از احساس، پیدا شده و می گوید که من اگر در پارلمان بروم این گونه مسایل را مثل آب خوردن حل می کنم، چه تصوری بر آدم دست می دهد، ازاینگونه شعارها. به خصوص که اگر گوینده آن معلم هم باشد.؟
اشتباه نشود. من این معلم را عزیز، میشناسم؛ اما سخن من بر سرنفس بر خورد نسل ما، با سرنوشت است که نسبت مارا، با محرومیت های تاریخی ما تعیین می کند. تا ما فهم خود را از سطح مشکلات، به عمق وحل اساسی آن، عبور ندهیم تا ما از منبر و سخنرانی احساساتی، به صحنه تعقل وسنجش فرود نیایم، هم چنان در باطلاق زندگی قابل ترحم می مانیم.
روی سخن من تنها با معلم عزیز نیست. عدهای دیگراشتباه مهم وغیر قابل جبران علی پور، آن سردارسرافراز را، نه تنها به او گوش زد کردند که از او چنان بت وپیشوای ساختند که حالا حکومت را برای بر اندازی او تحریک نمودند. آنهای که به شکل علنی رای مردم را می خرند.آنهایی که به زور وتهدید از مردم رای می گیرند. آنهایی که از نام پدران و یا ازطریق ثروت و یا رابطه حکومتی شان رای مردم را می گیرند؛ در باره اینها، جز "ترحم به حال مردم " ما، چیزی نمیتوان گفت. مورد سخن با کسانی است که دست مایهای علمی وارزشی برای گرفتن رای دارند. شهرت افراد وشخصیت عزیز ودوست داشتنی این گروه، که برای رای مردم اکنون تلاش دارند، قابل احترام است.اما حد اقل یک بار، با احساس مسئوولیت وکمی تعقل، سخنان واحساسات این بزرگواران را از اول تا آخر، برای انجام وظایفی که این ها می خواهند به عهده بگیرند، گوش کنیم و با مشکلات اساسی که بر سرنوشت مردم ما وجود دارند، سنجش نماییم؛ فکر می کنی این ها از آسمان آمدهاند وچیزهایی را از مدنیت وپیشرفت در آنجا شنیده است وحال که دیده مردم به این وضعیت قرار دارند، عجله دارند و می خواهند با رفتن به پارلمان، افغانستان را گل وگلزار بسازند. امریکا وحکومت اشرف غنی را اصلاح نمایند.