زمزمه ولایت شدن جاغوری را هر بنگاهی بیرون داده باشد، حروف چینی این "سناریو" در ارگ ریاست جمهوری شده است و بسیار محتمل است که برای آرام کردن موج های بی قراری برنامه ریزی شده باشد که بعد از روز به دنیا آمدن "جنبش تبسم" و روز آبیاری "جنبش روشنایی" که با خون بیش از 86 نفر قربانی و صدها مجروح رنگین شد، هراز چندگاهی سر باز نموده، به مرحله طوفانی می رسند و لرزه های تهدید کننده ای را نثار ساکنان "ارگ" و "سپیدار" می نمایند.
مخصوصاً، طی بیش از دو سال و سه ماهی که از عمر آبیاری "جنبش روشنایی" با خون 86 نفر می گذرد، نفر درجه اول ارگ در هرجایی از کره خاکی سفر کرده یا حرفی به میان آورده یا دست به کنشگری هایی زده، از وی با بادنجان و تخم مرغ پذیرایی شده است. از این جهت، دور از انتظار نیست که نویسنده این سناریو هم خود نفر باشد. زیرا؛
1. آنسان که او (نفر اول) توقع داشت تا انتخابات پارلمانی، تحت مدیریت برخاسته از ذهن بیمار او سپری شود، خوشبختانه چشمان همیشه بیدار شهروندان میهن دوست کشور از یک طرف و ناشی گری های مجریان "کمیسیون به اصطلاح مستقل انتخابات" از طرف دیگر اجازه ندادند که برنامه های تقلبی، آن چنان که ریخته شده بودند، اجرا شوند. اکنون که دستبرد زدن ها محرز شده، نفر و اطرافیانش با دو مشکلی رو به رو گردیده اند که ضریب مشروعیت انتخابات را ضرب در "صفر" می کنند. چون، هم در اجرای انتخابات دستبردزده شده و هم میزان شرکت کنندگان به مرز "50% +1" نرسیده است. آمار اولیه ای که کمیسیون بیرون داده بود، رقم بیش از 8 میلیون را نشان می داد. شرکت کننده ها، اما، به مرز چهار میلیون هم نرسیده اند. لذا، ارگ نشینان مجبورند این روزها اذهان مردم را در موضوعات دیگری چون، ولایت شدن جاغوری یا حتی اگر بتواند کدام انفجار و انتحار دیگری در کابل و ولایات مصروف نگاه دارند.
2. زمان زیادی به انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده است. نفر اول ارگ به خوبی برآورد کرده که بعد از جنبش های میلیونی توده مردم که در قالب "تبسم"، "روشنایی" و "رستاخیر امید" شکل گرفتند و همه با گلوله پاسخ داده شد، دیگر برایش نه طرفدار داخلی به صورت قابل ملاحظه ای باقی مانده است و نه هم طرفداران خارجی اش را توانسته به صورت قابل قبولی حفظ کند. امروزه، در میان بیشتر گروه های قومی، بی کلاس ترین زمامدار تاریخ افغانستان، آقای غنی است که حتی همان اکت و ادای "زبان رفتاری" او به نفر اول یک مملکت نمی خورد. از این رو، او حتی در میان هموطنان پشتوتبار هم، طرفدارانی ندارد که در انتخابات پیش رو، رأی آن ها تعیین کننده باشد. بسیاری از صاحب نظران مسایل افغانستان باور دارند که در انتخابات ریاست جمهوری آینده، ضعیفترین تیم، آن تیمی است که با محوریت آقای غنی تشکیل می شود. از طرف دیگر، هزینه هایی که امریکایی ها بعد از سال 2014 در افغانستان نموده، همه اش بی حاصل برآورد شده اند. محبوبیت هایی که در سال های 2002 تا 2014 امریکایی در افغانستان به دست آورده بودند، در زمان حاکمیت آقای غنی به کمترین درصد رسید. با استفاده از همین افکار عمومی مردم، رقیبان منطقه ای ایالت متحده امریکا نیز بی کار ننشسته و امروزه نفوذ خود را در افغانستان تقریباً تثبیت کرده اند. به همین دلیل، ممکن است، نفر از همین حالا تصمیم گرفته آرام آرام به خورد مردم بدهد که اگر از او حمایت کند، جاغوری را به عنوان "غزنی باختری" تبدیل به ولایت می کند.
3. تغییر مسیر پروژه لین فشار قوی 500 کیلو وات ترکمنستان-افغانستان و پاکستان به دست دولت برحال کابل که در روز دوم اسد سال 1395، باعث شد 86 نفر قربانی و بیش از 500 نفر زخمی شود، زخم بسی عمیقتری را به دل و جگر نفر اول ارگ وارد کرد که تا زنده است، امکان دارد آن را فراموش نکند. چون، با بی تدبیری و روح بیمار تبعیض پذیر خویش، خود را عریان نمود و تا امروز هرچه زمان می گذرد، او عریان تر و بی کس تر می گردد. از طرف دیگر، باور تبعیض پرور او هم برایش اجازه نمی دهد تا از سر "خر شیطان خودساخته" پایین آمده از ملت افغانستان معذرت بخواهد. به همین دلیل، ممکن است در زمان انتخابات ریاست جمهوری آینده، برای این که موضوع "توتاپ" سرخط محورهای خبری آن روز قرار نگیرد، ولایت شدن جاغوری را از همین حالا، رسانه ای کرده باشد تا از شر موج طوفانی "توتاپ" رهایی یابد.
به هرحال، ولایت شدن جاغوری، حق مردم آن سرزمین است. نویسنده باور دارد که در انتخابات پیش رو، هر تیمی هم ولایت شدن جاغوری و هم برگرداندن پروژه "توتاپ" را به مستر پلان اولیه اش قبول خواهد کرد. تنها تیمی که فقط روی ولایت شدن جاغوری، ممکن است مانور بدهد، تیمی است که محوریت آن را آقای غنی به عهده دارد. بنابراین، شایسته به نظر می رسد که از همین حالا به دوستان عضو شبکه های اجتماعی (دنیای مجازی) و نیز دوستان بیرون از این شبکه ها، پیشنهاد شود:
1. فعلاً، تمام تمرکز را روی انتخابات داشته باشیم و اجازه ندهیم که بعد از یک ماه، هرکسی را آقایان غنی و عبدالله گزینش کردند، وارد پارلمان شود. چون، فضای شکل گرفته از اول کارزار انتخاباتی تا کنون این گمانه را ایجاد کرده است که پارلمان آینده، کاملاً یک پارلمانی فرمایشی باشد.
2. اگر یک نفر یا هرچند نفری از سران جنبش روشنایی را دولت کابل از لیست خارج کند، به هیچوجه ناامید نشویم چه این که راه عدالتخواهی فقط به پارلمان منتهی نمی شود. این قلم، قبلاً هم اشاره هایی داشت مبنی بر این که مهم حفظ روابط و برنامه ریزی های مشترک است تا پیروزی در پارلمان. همانسان که بسیاری از اعضای شورای مردمی امتحان خود را به خوبی داده و برای همه فهمانده اند که داعیه آن ها "عدالتخواهی و رفع تبعیض سیستماتیک" می باشد، نه "عنوان و پست سمبولیک" برای خود یا اطرافیان شان، لذا از یاد نخواهند برد که موضوع پروژه لین فشار قوی 500 کیلووات را به عنوان یک پروژه ملی یکبار دیگر روی آنتن ها آورده و در سرخط اخبار روز قرار بدهند و تیمهای انتخاباتی ریاست جمهوری آینده را مجبورکنند تا در قبولی این پروژه اولیت قایل شده و حتی آن را سرخط موارد تبلیغاتی خود قرار بدهند. این پروژه زیربنای ملی است و تمام ملت افغانستان از آن بهره مند می شود.
3. معضل ملت افغانستان تنها با ولایت شدن غزنی و برگرداندن پروژه توتاپ به مسترپلان اولیه اش، حل نمی شود. مهم فرهنگ سازی انسانی و مبارزه با تبعیض سیستماتیک است که امروزه دامن تمام گروه های قومی ساکن در کشور را گرفته است. آن چه در حال حاضر در قندهار، هلمند، خوست و غزنی جریان دارند، هم نشأت گرفته از زیاده خواهی و برتری طلبی است. در آن جا برتری طلبی در میان دو زیرشاخه گروه قومی پشتون "غلزایی و درانی" می باشد و زمانی این نوع برتری طلبی به صورت کاملاً مضحک آن در می آید. مثلاً، ترور ژنرال عبدالرازق بسیاری از مردم افغانستان را متأثر نمود، ولی واکنش آقای غنی به عنوان عضوی از قبیله "غلزایی" این بود که در مراسم فاتحه روی دست مادر ژنرال بیافتد و برادر ژنرال را به عنوان "رییس پولیس قندهار" معرفی کند؛ عمل خنده داری که هیچ نگرش در جهان امروز آن را بر نمی تابد.