وقتی حبیبی نگاه می‌کرد که ازیک‌طرف شاعران و نخبگان پشتوزبان در آن‌طرف خط دیورند، خارج از جغرافیای افغانستان قرار گرفته‌اند، از طرف دیگر نهضت احیای هویت تاجیکی در شمال افغانستان شکل گرفته و از سوی دیگر، جنبش ناسیونالیستی در ایران قد علم کرده و از کوروش و داریوش سخن می‌گوید، این اوضاع او را رنج می‌داد که چرا پشتون‌های افغانستان از خود سند هویت ندارند.
محمد مرادی 

پروژه انگلیسی تقسیم پشتون‌ها بین مرزهای افغانستان و هند قدیم که از معاهده «گندمک» در ۲۶ می ۱۸۷۹ آغاز شده بود، با امضای معاهده «دیورند» در اواخر سپتامبر ۱۸۹۳میلادی تثبیت گردید. با این اقدام، افزون بر دوپارگی بین پشتون‌های عامِ جنوب افغانستان و شمال هند قدیم، شاعران، نویسندگان و ادیبان طراز اول زبان پشتو مثل «آخوند درویزه»، «بایزید روشان»، «خوشحال خان ختک»، «عبدالرحمان» و «عبدالحمید مومند» سهم آن‌طرف خط دیورند شدند و افتخارات آنان به هند قدیم یا پاکستان فعلی تعلق گرفت. با این اقدام که در مرزهای جنوبی و شرقی افغانستان رخ داد، سایر نویسندگان و شاعران جوان پشتوزبان مثل «حمزه شینواری» نیز هر چند در ظاهر خود را اهل افغانستان می‌دانستند اما در حقیقت به هند- پاکستان تعلق‌خاطر داشتند. در شمال افغانستان نیز در دهه ۱۳۲۰خورشیدی، نهضت بیداری و احیای هویت تاجیکی در تاجیکستان تا حدفاصل بخارا پس از سه دهه رکود و سکوت، شکل گرفت و افرادی چون «باباجان غفوراف»، «مؤمن قناعت» و «بازار صابر» برای احیای هویت تاجیکی- پارسی، تلاش‌هایی را انجام دادند که با دستاوردهایی همراه بود. در آن سال‌ها، در غرب افغانستان یعنی ایران نیز جنبش ناسیونالیستی و باستان‌گرایی ایرانی شکل گرفته بود که در حال بلعیدن افتخارات کشورهای هم‌جوار بود. در چنین شرایطی، نسل اول «پشتو مرکه» در افغانستان که در زمان «شاه امان‌الله خان» ایجاد شده بود، جای خود را به نسل دوم این جریان داد و با مساعی «عبدالحی حبیبی» و دوستانش، «پشتو تولنه» شکل گرفت. پشتو تولنه همان‌طور که از نامش پیدا بود به دنبال احیای هویت پشتون‌ها در افغانستان بود اما این کار، با دست خالی امکان‌پذیر نبود. وقتی حبیبی نگاه می‌کرد که ازیک‌طرف شاعران و نخبگان پشتوزبان در آن‌طرف خط دیورند، خارج از جغرافیای افغانستان قرار گرفته‌اند، از طرف دیگر نهضت احیای هویت تاجیکی در شمال افغانستان شکل گرفته و از سوی دیگر، جنبش ناسیونالیستی در ایران قد علم کرده و از کوروش و داریوش سخن می‌گوید، این اوضاع او را رنج می‌داد که چرا پشتون‌های افغانستان از خود سند هویت ندارند. به‌عبارت‌دیگر، حبیبی زمانی که در بین نویسندگان و نخبگان پشتوزبان شمال هند و همچنین شاعران و نویسندگان تاجیکی و ایرانی قرار می‌گرفت، احساس حقارت می‌کرد و به دنبال این بود تا سندی برای خروج از این حقارت دست‌وپا کند. در این میان، حبیبی از ناحیه رشد و توسعه زبان و ادبیات فارسی در بین پشتون‌های افغانستان نیز رنج می‌برد و نگران این بود که نکند آنان به‌طورکلی زبان مادری خود را فراموش کنند و کنار بگذارند. این‌گونه بود که او مدعی شد در بهار سال ۱۳۲۲خورشیدی کتابی را به نام پته خزانه، به دست آورده است. آغاز خلق کتاب پته خزانه نیز از همین‌جا بود که به‌زعم حبیبی، می‌توانست در برابر همسایگان، سند هویت ملی محسوب شود که در فرجام، چنین نشد.
توضیح عکس:
در این تصویر که در دهه ۵۰ خورشیدی در مقابل دانشکده ادبیات ایران در تهران گرفته شده است، شماری از نویسندگان افغانستانی و ایرانی حضور دارند. نفر دوم در ردیف اول از سمت راست، عبدالحی حبیبی است.
مرادی سه‌شنبه ۱۳۹۸/۱/۲۰