حسن رضایی
«صبا گروپ» یکی از انجمنهای دانشجویی در سیدنیاست. این انجمن برای دومین سال, برنامه اهدای جوایز به دانشجویان برتر را (شنبه شب، مورخ ۶ آپریل ۲۰۱۹ )، در یکی از آدیتوریومهای دانشگاه غرب سیدنی بر گزار کردهبود. مجریان برنامه مهناز انگوری و جعفر نعیمی بودند. برنامه با نواختن موزیک توسط هاتف حیدری یکی از متعلمان صنف دهم آغاز شد.
اهدای جوایز به دانشجویان برتر
بعد از سخنرای دکتر یونس پور، برنامه اهدای جوایز بود که توسط و در بیستوهفت نفر جوایز را دریافت کردند اسامی آنان قرار جدول ذیل به زبان انگلیسی میباشند:
فشردهای از سخنان دکتر علی عظیمی
آقای عظیمی از جمله کسانی است که در رشتهی فلسفهپژیشکی و تحقیقات در زمینه سرطان، مدرک دکترای خود را از دانشگاه سیدنی گرفتهاست و اکنون در همین زمینه بیماری مرگزای سرطان تحقیق و کار میکند. ایشان یکی از سخنگویان مراسم اهدای جوایز بود. او نیز ضمن سپاسگزاری از حضور مردم و صبا گروپ، به داستان زندگی، خاطرات، سیر علمی و اکادمیک خویش پرداخت. محور سخنان دکتر عظیمی را انگیزه برای تحصیل و ادامهی آن، تجارب شخصی، تأثیر محیط خانواده، محیط مدرسه و دانشگاه و محیط اجتماعی برمیساخت. آقای دکتر عظیمی در رابطه با نقش داشتن و تأثیر گذاری محیط خانواده، مدرسه و اجتماع به این مضمون سخن گفت:
ماچه خواسته باشیم و چه نخواسته باشیم، در محیطی که زندگی میکنیم، کنشها و واکنشهای اجتماعی در آن صورت میگیرد. حال این، محیط، محیط خانواده، محیط کار، یا هر محیط دیگری که باشد، حتی محیط طبیعی. و ارزشهای اجتماعیای که در آن محیطها وجود همه آنها شخصیت اصلی ما را در دوران کودکی شکل میدهند. برای شخص من اتفاقهایی که رخداده و حوادثی را که تجربه کردهام، در انگیزهی برای تحصیل و رشتهی تحقیقاتی ام مؤثیر بودهاند. تجربههایی که از دوران کودکی و نوجوانی دارم و در سن ده و دوازده سالگی، در افغانستان برایم اتفاق افتادهاست و شاید ناخودآگاه این رخدادها به من درسهایی را میآموختهاند و همین اتفاقها و رویدادها بودهاند که شخصیت علمی مرا ساختهاند و من شخصا مدیون آنها بودهام. من در خانوادهی زمیندار در یکی از روستاهای هزاره نشین چشم به چهان گشوده و بزرگ شدهام. با پدر بزرگم در مزرعهی خانوادگی کار میکردیم. سنگهایی که در مزرعه بود آنها را سوراخ مینمودیم. مواد انفجاری در آن تعبیه میکردیم و آن سنگ ها را انفجار می دادیم. صدای انفجار و شکستن و تکه تکه شدن سنگها را از فاصله در حدود ده متری میشیندیم و میدیدیم. برای ما بسیار جالب بود. این تجارب در شکل دهی هویت و انتخاب و زندگی من تأثیر گذار بودهاند. زیرا برایم انگیزه می دادند که تلاش کنم و درس بخوانم.
دکتر عظیمی در رابطه با نقش خانوادهاش در تحصیل و تعلیم اش میگوید: پدر بزرگم همیشه در مجالس و مهمانیها از من تعریف میکرد و مرا تشویق. خاطرهای را هم از سوغات پدرش یاد آور شد: پدرم، نصف از عمرش دور از خانواده و در ایران کار سپری کرده بود وقتی که از ایران آمد برای من قلم و کتابچه و سایل نقاشی، رنگ روغنی آورده بود و برای پدر بزرگم یک جوره دستکش چرمی. که این دست چرمی نماد از کارهای سخت پدرم در ایران و کارهای سخت پدربزرگم در مزرعه خانوادگی بود.
اما در باره محیط مدرسه، شرایط اجتماعی و اقتصادی خانوادهها اظهار داشت: ما در افغانستان با شرایط سخت و دشوار مواجه بودیم. بسیاری از همکلاسیهایم نتوانستند به درس ادامه بدهند. مجبور شدند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. کسانی که در صنف چهارم در یک کلاس ۱۲ نفری باهم درس میخواندیم، بسیاری در اثر شرایط اقتصادی و اجتماعی نتوانستند ادامه دهند، اما در صنف دوازدهم از آن جمع سه نفر بیشتر نمانده بودیم. ایشان علاوه برآن میگفت: وقتی که طالبان بر منطقه ما حاکم شد. ما کتابهایی که در خانه داشتیم بر پشت الاغی بار کرده خارج از محله در میان سنگها و خاک، پنهان کردیم. روزی در دوران طالبان در مکتب رفتیم، وقتیکه وارد صنف شدیم، دیدیم کف اتاق درس در حدود ۱۵ سانت متر بالا آمدهبود، معلوم شد که مدیریت مکتب شب گذشته یک مقدار اسناد و کتابها را آنجا دفن خاک کردهاست. ما باید در مدرسه لنگی میپوشیدیم و ریش میگذاشتیم.
دکتر عظیمی در رابطه با روابط شاگرد و پدر و مادر با معلم چنین گفت: من، دو سه نفر هم صنفیهایم روابط بسیار خوبی با معلمان خود داشتیم و آنان را در خانههای خود مهمان می کردیم و از آنان در رابطه با دانشگاه، شهر و زندگی شهری و کار در دوایر دولتی صحبت میکردند و برای ما جالب و شیندنی بود و برای ما انگیزه و امید میآفریدند و آرزوی میکردیم، روزی به کابل رفته در دانشگاه درس بخوانیم و تلاش میکردیم. «همین تجارب معلمان برایم وسوسه انگیز و سحر آمیز بود و هنچنان خیال پردازیهای ذهنی خودم به من انگیزه و انرژی بیشتر درس خواندن میداد».
اما وقتیکه که به آسترالیا آمدم، نخست باید زبان انگلیسی را یاد میگرفتم. بعد از فراگیری زبان انگلیسی وارد دانشگاه شدم. اما در دو و سه سال اول محیط دانشگاه «مسلما سرگرمیهای را که انتخاب کرده بودم دامن گیر من بود. به محیط تازه وارد شدن کار سخت است. اما کمکم عادت کردم بر اساس توقع خانواده، جامعه و دغدغدههای خودم پا به عرصه تحقیق، در حوزه و زمینه سرطان و دانشگاه گذاشتم و سرکارم اینک با شناخت سلولهای سرطانی و حرکت و ریشههای آن است. دکتر عظیمی در پایان سخنانش گفت: ما جامعهی هزاره، یک جامعه نوپایی در استرالیا هست و پیام من به مردمم این است که «بیایید تلاش کنیم، در آینده یک مجموعه علمی تشکیل دهیم که از جامعه مصرف کننده دادههای علمی دیگران به یک جمله مجموعهی تولید کننده دادههای علمی تبدیل شویم». و از حضار در مجلس و دانشجویان سپاسگزاری کرد.
آنچه گفتهآمد، فشردهای از سخنان داکتر علی عظیمی است. که در رابطه با محیط اجتماعی، مدرسه، خانواده و روابط شاگرد با استاد و انگیزه و هدف از تحصیل صحبت کرد و موفقیت های خود را در این راستا به ارزیابی گرفت.
بخش پایانی گفتوگو اعضای پنل
در بخش پایانی، دکتر رضای یونس پور، دکتر علی عظیمی، دوشیزه ناهیدکرمانی، دوشیزه شهیده یعقوبی و احمدجاوید مجری این برنامه بودند. در این قسمت نیز به تجارب هریک از اعضای پنل در رابطه با محیط خانواده، مدرسه، اجتماع و مهاجرت پرداختهشد و در این راستا، برای نگارنده، آنچه جالب بود تجارب، پشتکار، ابتکار و خلافیت دوشیزه ناهید کرمانی، به عنوان یک شاگرده برتر و پرادایم برای شکوفایی استعدادهای خفته جامعهی ما بود و پیام آور و امیدواری نسل آینده جامعه هزاره در استرالیا را برمیتابید، با و جودی که ما نمیتوانیم آسیبها و کاستیهایی که در جامعه ما وجود دارند را نادیده انگاریم. احمدجاوید مجری برنامه چنین گفت: پروژهای تحقیقاتی در زمینه صنعت مهندس فضایی و ساختن پهبادهای کوچک که به کره مریخ فرستاده شوند، یکی از پروژههای عمده در دانشگاه سیدنیاست که در مسابقات جهانی رتبه هشتم را دارد. میخواستم در این پروژه به عنوان یک دانشجوی منهدیسی هوا فضا، ثبت نام کنم، وقتی که در این زمینه تحقیق کردم، دیدم بنیانگزار این پروژه ناهیدکرمانی است و برای من جای افتخار است. و از ناهیدکرمانی در این زمینه توضیخ خواست. ناهید کرمانی در این راستا چنین گفت: این آیدیا در سالهای اخیر دانشگاه، در ذهنم آمد و پرپُزلی را نوشتم و به اداره دانشگاه سیدنی دادم. خوشبختانه این پروپُزل من مورد پذیرش دانشگاه سیدنی قرار گرفت و امکاناتی را هم فراهم کرد تا این که من تیمی را به وجود آوردم و قتیکه من خودم از دانشگاه فارغ شدم با یکی از اعضای تیم کار جدی کردم تا بعد از من این پروژه را ادامه دهد.
بنابرآنچه گفتهآمد، در استرالیا فرصتهای مناسب برای تبارز استعدادهای فروخفتهی انسانی جامعه ما فراهم است و ما باید از ایو فرصت استفاده بهینه کنیم. همچنان یک هریک از اعضای که در پنل صحبت میکردند، شخصیتهای موفق در جامعه ما هستند. متاسفانه که من نتوانستم سخنان همه را یادداشت کنم تا در این نبشته باز تاب داده میشد.
نتیجه
آنچه در این نبشته تذکر دادهشد، ارزیابی و گزارش فشردهای از مراسم اهدایی جوایز برای شاگردان ممتاز در سیدنی بود که توسط صباگروپ برگزار و انجمن کاتب آن را اسپانسر کرده بود. مطالب که سخنوران، چون پروفسور ویلیام میلی، دکتر رضا یونس پور و داکتر علی عظیمی و اعضای پنل مطرح کردند، بیشتر بر محور ارزش و اهمیت کسب علم و دانش به مثابهی یک قدرت استراتژیک و نرم در جهان امروز و نقش خانواده، مکتب، دانشگاه و جامعه در ساختند و پرورش دادن شخصیت نسل جوان و برنامه ریزی درست در این زمینه بودند. آنچه که به نظر نگارنده به عنوان یک پیشنهاد نکاتی ضروری میباشند تا جامعهی ما به آن به عنوان یک استراتژی دراز مدت نگاه کندعبارت از:
- خانوادهها نسبت به تربیت و تعلیم کودکان شان حساس باشند و تلاش کنند که با نرم و استنداردهای جامعه مدرن استرالیا فرزندانشان را تربیت کنند و به ویژه محیط خانواده باید عاری از هرگونه خشونت زبانی، جسمی و روانی باشد به قول خانم رحیمی مادر ناهید کرمانی، ما مثل یک دوست باید با کودکان مان برخورد کرده و همیشه با آنان مهربان باشیم.
- پدران و مادران ما در ارتباط با مکتب و دانشگاه باشند، با معلمان در ارتباط بوده و از وضعیت کودکان شان اطلاع داشته باشند. از طرفی به توصیههاییکه دکتر یونس پور، در سخنانش اشاره کرد، توجه معطوف داشته، دست کم هفته دو روز را با خانواده و فرزندان باید بود و دیگر اینکه در مجالس و محافل خانوادگی و مهمانیها به جای صحبت از اختلافها و دشمنیها، باید در رابطه با تحصیل و کتاب و محبت و عشق ورزیدن به انسانیت و خانواده صحبت کنند.
- انجمنها و نهادهای فرهنگی برای رهنمایی و صحبت با خانوادهها و تربیت کودک و چالشهایی که فراروی تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان ما وجود دارد باید پروژههای راهنماییهای عملی داشته باشند. در اخیر به اینگونه مراسم اهمیت داده، تبلیغ شود که مردم ما حضور گرم پیدا کنند.