روزنامه اطلاعات روز
جلیل رونق حمیدالله، ۷۷ ساله با پیشانی چینخورده و گلوی بغضآلود بر قبر برادر کوچکترش چمپاتمه زده است و سخنهایش را با «عجب آرامشی داشتیم» آغاز میکند: […]
جلیل رونق
حمیدالله، ۷۷ ساله با پیشانی چینخورده و گلوی بغضآلود بر قبر برادر کوچکترش چمپاتمه زده است و سخنهایش را با «عجب آرامشی داشتیم» آغاز میکند: «برادر، فرزند، سه برادرزاده و دو کاکازادهام را از دست دادهام و تا کنون [که یک ماه از حملهی طالبان به جاغوری میگذرد] آواره و بیخانمانم.»
او در حالی که گونههای خیساش را با تکهیی پاک میکند، میگوید که جنگ به صورت ناگهانی، حوالی ساعت سهی بامداد ۱۶ عقرب، با چند شلیک آرپیجی بر پاسگاههای نیروهای پولیس محلی در نوارمرزی غرب جاغوری-ـ گیلان آغاز شد؛ شلیکهای سنگینی که آژیری از شکست یک آرامش در پی حملات فزایندهی طالبان در کشور و به خصوص ولایت ناآرام غزنی برای باشندگان ولسوالی امن جاغوری بود.
حمیدالله با شنیدن صدای شلیک آرپیجی، خودش را به پاسگاههای تحت امر «باشی حبیبالله خان»، برادر کوچکترش که از فرماندهان نیروهای خیزش مردمی در ولسوالی جاغوری است، میرساند. هنگام خروج از خانه و دویدن به سمت پاسگاههای زیر آتش، نعش برادرش را بر خاک میبیند. به گفتهی حمیدالله، وقتی جنگ آغاز میشود، باشی حبیبالله خان در خانهاش بوده است: «برادرم با شنیدن صدای اولین شلیک آرپی جی، چانته و کلاشینکوفش را گرفته و بیخبر از محاصرهی خانهاش توسط افراد طالبان، به سمت پاسگاههای زیر آتش، در یکونیم صد متری خانهیمان میدود. طالبان با کمینی در مسیر، پنج مرمی را به سینهی برادرم خالی میکنند. چهار مرمی دیگر بر شانهی دست چپ و یک مرمی هم به کمرش شلیک میشود. هردو پایش با ضربهی قنداق تفنگ شکسته بودند.»
حمیدالله، جنازهی برادرش را به مدت ۱۱روز همزمان با کوچ و فرار، قریهبهقریه با خود حمل میکند. پس از پاکسازی قریهی حوتقول، پیکر حبیبالله خان، به صورت موقت در یکی از قبرستانهای روستا دفن میشود. حمیدالله بیم آن را داشت که طالبان با دسترسی به جسد برادرش، به پیکر او بیاحترامی کنند: «چون منطقهی ما هنوز درگیر جنگ است و اعتماد نمیشود که جنازهی برادرم را در قبرستان خودمان دفن کنیم، ولی پسر، سه برادرزاده و دو پسر کاکایم را ۱۲ روز پس از کشته شدن در قبرستان قریهیمان به خاک سپردیم. یک ماه از کشتهشدن آنها میگذرد. به دلیل مشکلات امنیتی هنوز موفق به برگزاری مراسم فاتحه نشدهایم.»
جنرال حبیبالله، از فرماندهان مطرح حزب اسلامی در دوران حاکمیت خلقیها، مجاهدین و طالبان در ولایت غزنی بود. پس از سقوط امارت اسلامی، پنج سال به عنوان همکار امنیتی تیم بازسازی ولایتی (PRT) در ولایت غزنی فعالیت کرد. پس از آن برای دو سال، فرمانده پولیس ولسوالی جاغوری و برای دو سال دیگر، ولسوال ولسوالیهای مالستان، قرهباغ و خوگیانی بود. هفت سال قبل، وقتی تهدیدهای طالبان بر جاغوری افزایش یافت، فرماندهی واحدهای پولیس محلی و خیزش مردمی در غرب این ولسوالی را به دست گرفت. باشی حبیبالله از فرماندهان برجستهی ضد طالب در غزنی بود. ده سال قبل، از یک حملهی گستردهی طالبان بر خانهاش، جان به سلامت برد اما همسر، پسر و پسر برادرش در آن حمله کشته شدند.
حمیدالله، با گلویی که از بغض خالی نمیشود، به من میگوید که اکنون پس از کشتهشدن برادر، فرزند، سه فرزند برادر، او به عنوان بزرگ خاندان، با عالمی از درماندگی مواجه است. گویی برای حمیدالله در کمتر از ۲۴ ساعت، از هم پاشیدگی خاندان ۳۰ نفریاش با کشتهشدن ۷ مرد، بیوهشدن شش زن و یتیمی ۱۰ بچهی خردسال، شوک عمیقی است. او میگوید: «از کشتهشدن فرزند و سه فرزند برادرم در فردای حملهی طالبان مطلع شدم. زمانی که به پسرم تماس گرفتم، تماسام را جنگجویان طالبان پاسخ دادند. در طول پنج روز، تمام سهمگینی جنگ فقط بر خانههای ما ریخته بود. اکنون، پس از یک ماه که به خانهام برگشتهام، احساس میکنم زندگی بیش از حد ویران شده است.»
«گلوله فرمانده را امان نداد»
حسنآغا، یکی از سربازان پولیس محلی تحت فرماندهی قوماندان «سلاماکرمی» میگوید که جنگجویان طالبان حوالی ساعت سهی بامداد، به صورت همزمان بر پاسگاههای تحت امر جنرال حبیبالله و فرمانده سلام اکرمی حمله کردند. حملات در تاریکی غلیظ شب و تنگدستی سربازان پولیس از دسترسی به مهمات صورت گرفت: «طالبان در تاریکی مطلق شب از چند جهت در اطراف پاسگاههای ما جابهجا شده بودند. شلیکهای آرپیجی، همزمان با تابش نور چراغهای یک موتر بر جبهات ما آغاز شد. حمله بسیار سنگین بود. فرمانده ما در نخستین دقایق، مجروح شد. گوش و سرم در اثر شلیکهای آرپیجی، جراحت برداشت. تا روشن شدن هوا، اکثر سربازان کشته شدند. صرفا تعدادی موفق به عقبنشینی شدند.»
علیمحمد، دیگر همسنگر حسنآغا در جریان آغاز حمله، میبیند که فرماندهاش هدف گلولهیی قرار میگیرد و بر زمین میافتد: «تفنگ قومندان سلام مرمی بند کرده بود. او در تقلای عیارکردن تفنگاش بود که هدف تکتیرانداز دشمن قرار گرفت. گردنش سوراخ شد و به زمین افتاد. به سرعت او را از جبهه خارج کردیم. نزدیک به شفاخانه، جان داد. طالبان، پس از تسلط بر مواضع ما، مهمات جنگی را جمع و پاسگاهها را آتش زدند. در جبهه، یک سگ داشتیم. طالبان، حیوان بیزبان را نیز به رگبار بسته بودند.»
سلام اکرمی از چهرههای مشهور ضد طالب در غزنی بود. او پس از سقوط امارت اسلامی، پنج سال به عنوان همکار امنیتی PRT در غزنی استخدام شده بود. پس از آن، برای دو سال فرماندهی پولیس ولسوالی قرهباغ را به عهده داشت. فرمانده سلام، در این اواخر، فرمانده یک واحد نیروهای پولیس محلی مستقر در مرز جاغوری-ـ گیلان بود.
علیمحمد که یک ماه پس از کشتهشدن فرماندهاش، اکنون (دوشنبه، ۱۲ قوس) بر دیوار دودزده و خونآلود سنگرشان تکیه داده بود، با چشم دوختن به اطرافش، میگوید که او و همسنگرانش، در اولین بامداد خونین دفاع در برابر حملات سهمگین بیش از یک هزار جنگجوی طالب، به امید پیروزی جنگیدند. او نمیدانست که شبهای هولناکتری از راه میرسد. شبهایی که به تعبیر او، شمارش مجروحان در سایهی آمار کشتهها ناممکن بود و فقط به رسانهها به صورت کوتاه مخابره میشد که در سه شب جنگ سهمگین در حوتقول، بیش از ۵۰ سرباز کماندو، پولیس محلی و نیروهای مقاومت مردمی کشته شدند.
تلفات
طالبان حدود یکونیم ماه قبل (چهارشنبه، ۱۶ عقرب) با بیش از یکونیم هزار جنگجو، از دو مسیر-رسنه در ولسوالی گیلان و لرگه در ولسوالی مقر-به قریههای حوتقول و داوود حمله کردند. حملات سهمگین طالبان با مقاومت پولیس محلی و نیروهای مقاومت مردمی مواجه شد. در جریان این حملات، دستکم ۵۷ نفر از غیرنظامیان، نیروهای مقاومت مردمی و پولیس محلی و ۲۶ سرباز کماندوی ارتش، کشته شدند و دستکم ۵۴ نفر از غیرنظامیان، نیروهای مقاومت مردمی و پولیس محلی و ۱۳ سرباز کماندو مجروح شدند. طالبان، چهار نفر از نیروهای مقاومت مردمی را نیز به گروگان گرفتند.
بر اساس ادعای مقامهای محلی، طالبان ۹ روز پس از حمله به قریهی حوتقول، از مسیر ولسوالی خاکافغان بر چهار روستای شمال ـ غربی جاغوری (تایلوم، مرغ دولانه، هیچه و بابه) حمله کردند. در این حملات چهار نفر کشته و چهار نفر مجروح شدند. جنگجویان طالبان در ۲۵ عقرب، قریهی پاتو در غرب ولسوالی را نیز بدون درگیری و تلفات تصرف کردند. در آخرین مورد روز جمعه (۲۳ قوس) در انفجار یک ماین زیرجادهیی در قریهی حوتقول، دو غیرنظامی کشته و چهار نفر دیگر مجروح شدند.
سمونمل رمضانعلی محسنی، آمر امنیت فرماندهی پولیس غزنی میگوید که در جریان این درگیریها بیش از ۲۰۰ طالب کشته شدهاند. به نقل از او، چند نفر در ولسوالی جاغوری نیز به ظن ارتباط با طالبان بازداشت شده و تحقیقات از آنها، جریان دارد.
یک روز جنگ در حوتقول
حوالی ساعت ۸:۳۰ قبل از ظهر، یکشنبه (۱۱ قوس) برای پوشش خبری عملیات مشترک نیروهای کماندوی ارتش و پولیس ولایت غزنی به همراه نیروهای امنیتی وارد «گردن حوتقول»، روستایی در مرز جاغوری و گیلان شدم. جنگ به فرماندهی نبیالله میرزایی، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح قولاردوی عملیاتهای خاص کماندو، حوالی ساعت ۱۱ قبل از ظهر، از محلی موسوم به «مزار شاه بیرانه» در جنب خانهی جنرال حبیبالله خان آغاز شد. در این عملیات به گفتهی آقای میرزایی، دستکم ۲۵ جنگجوی طالب در قریهی رسنهی ولسوالی گیلان کشته شدند.
این نیروها در دمادم غروب که آخرین دقایق مأموریت «نه چندان دشوار» یکروزه را میگذراندند، اجساد ۱۰ جنگجوی طالب را با خود آوردند. به گفتهی سربازان کماندو، طالبان کشتهشده از آخرین جنگجویان این گروه در قریهی رسنهی ولسوالی گیلان بودند. به نقل از نبیالله میرزایی، در جریان این عملیات، شش قبضه کلاشینکوف، یک قبضه راکتانداز، یک قبضه پیکای روسی، دو قبضه پالتو و دو پایه مخابره آیکم جنگجویان طالب بهدست نیروهای امنیتی افتاد.
عطاالله، ۲۲ ساله که در تپهیی موسوم به «سرخ ایرمه» با انتظار شدیدی، جریان عملیات نظامی را تماشا میکرد، میگوید: «منطقهی ما از امنترین نقاط کشور بود. نمیتوانم آخرین درگیری در روستایم را به یاد آورم. اکنون به وضعیتی افتاده که شما میبینید. قبل از این درگیری، من صرفا جنگ را شنیده بودم. اکنون با قریب به صد کشته، هشتاد مجروح و هزاران خانوادهی متواری، معنای جنگ را میفهمم.»
خداحافظی ستاره با پدر؛ «در کفن پیچیده بود»
محمدجان، ۴۰ ساله پس از شنیدن آغاز مجدد درگیری از مخابرهاش در دومین شب جنگ، راهی جبهات مقاومت مردمی میشود تا به حفاظت از خط مقاومت کمک کند. خطی که شکستنش برای محمدجان، نه تنها شکست یک جبهه که مختل شدن امنیت قریب به نیم میلیون باشندهی ولسوالی آرامش بود. محمدجان آن قدر شتابآلود عازم خط اول جنگ میشود که فرصت نمیکند برای آخرین بار، ستارهاش را ببوسد. فردای آن شب، حوالی ساعت ۱۲ ظهر، خبر کشته شدن محمد جان از بلندگوی مسجد قریه اعلام میشود.
ستاره هقهقزنان میگوید: «آتیم (پدرم) شب دوم جنگ، ساعت دوی شب به سنگر رفته بود. ما هیچ خبر نشدیم. وقتی شهید شد، هیچ کس به ما چیزی نگفت. همین قدر میدانستیم که پدرم به جنگ رفته است. روزی که جسدش را از کوه به مسجد آورده بود، ما خبر شدیم که پدرم شهید شده است. پس از آن به مسجد رفتیم و یکی از موسفیدان قریه، به من گفت که بچیم بیا با پدرت خداحافظی کن. دیدم پدرم را در کفن پوشاندهاند، دچار ضعف شدم و از آن پس نفهمیدم که چه شد.»
گلجان، مادر ستاره با پنج فرزندش پس از دفن و کفن محمد جان، در روز دوم جنگ از روستای شان فرار میکنند. آنها پس از شش ساعت پیادهروی، قریهبهقریه و مسجدبهمسجد از خط اول جنگ فاصله میگیرند و در مسجد «لوخک» پناه میبرند. سه روز بعد، وقتی حوتقول و سپس انگوری به تصرف طالبان در میآید، گل جان و پنج فرزندش، باز هم به طرف مرکز ولسوالی فرار میکنند. همراه با پنج فرزند، پس از چهارساعت پیادهروی و بالارفتن از تپههای دشوارگذر، به مسجد «تبقوس» پناه میبرند.
گل جان میگوید: «۱۳ روز در حال فرار و آوارگی بودیم. هیچ مرد آشنایی به همراه نداشتیم. اندوه عمیق کشتهشدن همسر با دشواری آوارگی، دست در دست شده بود و تنگنای کشندهیی بر ما تحمیل کرده بود. آوارگی برای من که بزرگترین فرزندم ۱۱ سال دارد، دشوار است. بیپناه و درمانده، مسجدبهمسجد از خط اول جنگ فاصله میگرفتیم. وقتی طالبان عقبنشینی کردند، به خانه برگشتیم. غلهیی برای زمستان نداریم. برای محمدجان فاتحه نگرفتهایم و پولی در بساط نیست.»
«برای دعا به مسجد رفتم، با جنازهی شوهرم مواجه شدم»
گلزیور از صبح اولین روز جنگ در حوتقول، وقتی میشنود که طالبان بر سنگرهای مرزی در این روستا حمله کردهاند، نگران همسرش، ابراهیم میشود. پس از تلاشهای بسیار برای دریافت خبری از ابراهیم، میشنود که همسرش مجروح شده است. گلزیور، برای پیداکردن همسرش، چند شفاخانه از قریهی مرزی حوتقول تا مرکز ولسوالی را جستوجو میکند. از ابراهیم اما اثری نیست. به ناچار، برای یافتن همسرش، به منبر متوسل میشود. او به مسجد میرود تا از خداوند، کمک بطلبد: «برای دعا و درخواست کمک از خدا، به مسجد رفتم. جنازهی شوهرم را آنجا یافتم.»
ابراهیم ۴۵ ساله یکی از سربازان پولیس محلی تحت فرماندهی سلام اکرمی در حوتقول بود. قرار بر این بود که پس از پانزده روز پهرهداری در پاسگاه امنیتی، برای چند روز تعطیلی بگیرد و به خانه برگردد. ابراهیم، در گرگ و میش یک غروب، در قبرستان قریهاش دفن میشود. همسر، شش دختر و یک پسر سه سالهاش، بدون هیچ سرپرست مردی، ۱۲ روز از حوتقول به تبقوس در حدود هفت کیلومتری خط اول جنگ و سپس به سنگماشه مرکز ولسوالی متواری میشوند.
فرار از تیررس طالبان
جانمحمد ۸۰ ساله صبح روز اول جنگ، وقتی که برای وضوگرفتن بیرون میرود، با بازکردن دروازه با چهار طالب مسلح روبهرو میشود. افراد مسلح با بازجویی از او میپرسند که فردی از اعضای خانوادهاش کارمند دولت است یا نه و پس از آن بدون اجازه، داخل خانه میشوند و به بازرسی شروع میکنند. جنگجویان طالب، پس از بازرسی خانه، بدون این که به چیزی دست یابند، از خانهی جانمحمد خارج میشوند. دو روز بعد، در سومین شب جنگ، ۱۵ جنگجوی طالب، درست زمانی که جانمحمد میخواسته به بسترش بیارامد، وارد خانهاش میشوند. طالبان از جانمحمد سراغ اعضای خانوادهاش را میگیرد. جانمحمد توضیح میدهد که خانوادهاش به دلیل وقوع جنگ، روستا را ترک کردهاند.
وقتی ۱۵ جنگجوی طالب به خانهی جانمحمد وارد میشود، او میان فرار و قرار، تردید میکند. در نهایت نومیدانه، به امید رهایی، تصمیم به فرار میگیرد: «از پارگی میان دو تکهی پرده، طالبان را زیر نظر گرفتم. آنها در میهمان خانهام جا گرفته بودند. بیسر و صدا و خزنده، خود را به درختی که در کنار دیوار حیاط خانه است، رساندم. از درخت بالا رفتم. بر دیوار که رسیدم، شتابان خودم را به بیرون حیات انداختم. چند گام دورتر متوجه شدم که تعدادی از جنگجویان طالبان بر پشت بام خانهام موضع گرفتهاند. به پشتو فریاد زدند که کی هستم. با رو به زمین خوابیدم. آنها شلیک کردند. با استفاده از تاریکی، خزیدهخزیده موفق به فرار شدم.»
زلیخا، از روستای کوچک «اوریگردن» در کمرکش یک کوه، واقع در نوارمرزی جاغوریـگیلان، شب پیش از خواب، تنورش را برای پختن نان و تهیهی صبحانهی فردا برای یک خانوادهی شلوغ پانزده نفری آماده میکند: «ساعت سهی بامداد، با صدای شلیکهای پیهم گلوله، از خواب پریدیم. طالبان در آستانهی ورود به روستای ما بودند. نه مرده، نه زنده، نمیدانستیم چه کنیم. کودکانم چیغ میزدند و سعی میکردند به کنجی پنهان شوند.» خانوادهی زلیخا، اولین بامداد جنگ را تا روشن شدن هوا، در میان آتشباری سهمگین تاب میآورند. با روشن شدن هوا و کم شدن درگیری، بدون این که موفق به برداشتن پول، پوشاک و خوراکی از خانه شوند، فرار میکنند و دو ساعت بعد، به قریهی نوده در حدود سه کیلومتری خط اول جنگ میرسند.
«برای رسیدن به شهر غزنی، ۲۰ هزار افغانی پرداختیم»
عبدالحبیب در یک شب سرد پاییزی، وقتی میبیند که مشکل دخترش حادتر شده است، تصمیم به یک سفر پرخطر از دل مناطق تحت تسلط طالبان میگیرد. آنها، در شب اول جنگ موفق شده بودند که از قریهی علیآباد در چند صدمتری خط اول جنگ به مرکز ولسوالی فرار کنند. دختر هفت سالهاش، در هنگام فرار از شلیکهای سنگین آرپیجی دچار شوک و ضعف میشود. حبیب، یک تاکسی از نوع سراچه را به ۲۰ هزار افغانی کرایه میگیرد تا خانوادهاش را از مناطق تحت تسلط طالبان به شهر غزنی برساند. قبل از جنگ، قیمت کرایهی یک تاکسی از جاغوری به غزنی حداکثر ۲۵۰۰ افغانی بود.
خانوادهی زلیخا، پس از فرار از خانه، ابتدا به قریهی نوده در سه کیلومتری خط اول جنگ و سپس به غوجور در حوالی مرکز ولسوالی فرار میکنند. آنها نیز یک تاکسی را به ۲۰ هزار افغانی کرایه میکنند تا از مسیر ولسوالی ناهور به مرکز ولایت بروند. دو روز بعد، از سرمای غزنی به پایتخت فرار میکنند.
غلامسخی عاقلی، یکی از فعالان مدنی در جاغوری میگوید که در آن روزها کرایهی یک تاکسی از جاغوری به کابل، از سه هزار به صدهزار افغانی هم رسیده بوده است.
«خانهام را چور کردند»
عبدالطیف، همسر زلیخا، پس از یک ماه آوارگی در پایتخت، وقتی روستایشان توسط نیروهای کمکی ارتش پاکسازی میشود، همراه با همسر و خواهر، به حوتقول بر میگردند و با قفلهای شکستهی دروازههای خانه مواجه میشوند: «چندین خانه، شبیه به خانهی ما، چور شده بود.» عبدالحبیب نیز پس از اجارهی یک خانه برای خانوادهاش در کابل، به روستایش علیآباد بر میگردد، با لوازمی آشفته در خانهاش روبهرو میشود: «به خانهام که وارد شدم، هیچ چیز سر جایش نبود. لوازم به دردبخور را چور کرده بودند. خانهام، در چند روز جنگ، سنگر طالبان بود.»
طالبان از خانهی عوضعلی، یکی از ساکنان روستای «علیآباد» نیز به عنوان سنگر جنگ استفاده کردند. نشانهی اصابت گلولههای زیکویک بر دیوارهای خانهاش، تازه بود: «طالبان بیش از یک هفته در خانهام مستقر بودند. آنها از پول و زیورات تا لباسهای نو و بیل و کلنگ ما را چور کردهاند.»
اعضای خانوادهی ۳۰ نفرهی آقای حسینی، دیگر روستانشین علیآباد، تا کنون (۱۶ قوس) به صورت پراکنده در چند قریهی حوتقول آواره هستند. او میگوید که طالبان همهی خانههای پنج روستا (اوریگردن، علیآباد، جوسه و بخشهای از چهارده» را چور کردهاند. جنگجویان طالبان، از خانههای این روستا، «موتر، موتورسایکل، پول نقد، زیورات زنان، مواشی، مواد خوراکی، لباس و ابزارهای زراعتی مثل بیل و کلنگ» را غارت کردهاند. در خانههای عبدالحبیب، عوضعلی، حسینی و جانمحمد، هیچ قفل سالمی بر دروازهها و صندوقها ندیدم. خانهها غارت شده بودند. در خانهی عوضعلی با عکسی از مراسم عروسی پسر جوان خانواده در کنار همسرش روبهرو شدم. جنگجویان طالبان، صورت عروس را پاره کرده و بر پشت آن یک دستخط به یادگار گذاشته بودند: «عکس بسیار گناه است.» در خانهی آقای حسینی، جنگجویان طالبان، بر قالی خوشرنگ و گرانقیمت خانهی نشیمن، چند بار رفع حاجت کرده بودند. مواد غایطهی جنگجویان طالبان بر فرش مهمانخانهها را در سه خانهی مرزی دیگر نیز دیدم.
بر اساس آمار یک هیأت دولتی اعزام شده به ولسوالی جاغوری که در اختیار روزنامه اطلاعات روز قرار گرفته است، ۷۵ خانه در روستاهای گردن، نوآباد، نائب، اوریگردن، گلبند، علیآباد و نوکاریز حوتقول متضرر شده است. قفلهای دروازهای این خانهها شکسته و از آن، موتر، موترسایکل، پول نقد، طلا، مواشی، تلویزیون و دیگر لوازم منزل، غارت شده است. علاوه بر آن، در قریهی بابه واقع در مرز شمال غربی جاغوری با ولسوالی خاکافغان نیز ۱۹ خانه به علت سرقت موتر، موتورسایکل، پول نقد و مواشی متضرر شدهاست. در قریهی انگوری هم موتر و پول نقد سه نفر در روزهای درگیری میان نیروهای دولتی و طالبان سرقت شده است.
همچنان، طالبان با یورش بر جاغوری، سه پایهی شبکههای مخابراتی را به آتش کشیدهاند.
مکاتب، بازارها و پروژههای انکشافی
بر اساس آمار ادارهی محلی ولسوالی جاغوری، ۷۴ پروژهی انکشافی در جریان این جنگ، متوقف شده است. این پروژهها شامل اسفالت یک جاده ۳۰ کیلومتری از جاغوری به قرهباغ، کانکریت جادهی بازار انگوری و حوتقول به طول ۲ کیلومتر، ساخت میدانهوایی غوجور، یک شفاخانهی ۲۰ بستر در سنگماشه، دو پلچک پنج متره در قریههای شینیه و تنگی روزی، یک پل ده متره در تبقوس، یک بند آب در انگوری و یک شبکهی آبرسانی در زرددولانهی هیچه و حفر ۶۶ حلقه چاه میشود.
در همین حال، در مدت یک هفته، اکثر مکاتب، کلینیکها و شفاخانهها در روزهای جنگ مسدود بوده است. ۱۰۷ مکتب، ۳ شفاخانه و ۱۱ کلنیک در این ولسوالی فعال است. به ادعای یوسف نایبی مدیر معارف ولسوالی، همهی مکاتب این ولسوالی ده روز پس از آغاز درگیری، دوباره فعال شده است.
بازارهای انگوری، بابه و پاتو به مدت یک هفته در جریان این درگیریها مسدود بوده است. غلامسخی عاقلی، از فعالان مدنی در ولسوالی جاغوری میگوید که در جریان جنگ، یک بوجی آرد، از ۱۱ صد به سه هزار افغانی، یک لیتر تیل از ۵۸ به صد افغانی، یک بشکه روغن از ۱۲ صد به ۲۳۰۰ افغانی، کارت اعتباری ۵۰ افغانی به ۱۰۰ افغانی و سیمکارت ۵۰ افغانی به ۵۰۰ افغانی رسیده بود.
آوارگان
زلیخا و شوهرش که اکنون به خانهی غارت شدهیشان برگشته بودند، میگوید: «شب اول در پایتخت، درون یک چهاردیواری بی در و پیکر خوابیدیم. نهادهای مسوول، برای خانوادهی ۱۵ نفری ما، چهار کمپل و دو بشکه روغن توزیع کردند. تمام شب، از سرما نخوابیدیم. حال دختر دوسالهام اصلا خوب نبود. کسی به ما کمک کافی نکرد. پول نداشتیم. همراه با شوهرم، به روستایمان برگشتیم که پول و خوراکی با خود به پایتخت ببریم. تقریبا هیچ چیز گرانبهایی در خانه نمانده است.»
عبدالطیف میگوید که آنها اکنون در ساختمانی واقع در حاشیهی غرب پایتخت که از طرف اتحادیههای قومی محلی برای بیجاشدگان اختصاص داده شده است، زندگی میکنند: «خانه فرش نداشت. بخشی از اتاق را با فرش نازک و ارزان، فرش کردیم. همهی بچهها و مادر پیرم، سرما خوردهاند.» او با تلاشهای بیوقفه، صرفا میتواند یک مکتوب از وزارت مهاجرین به ریاست امور مهاجرین در شهر غزنی به دست آورد. با مراجعه به ریاست مهاجرین غزنی، به او پاسخ میدهند که کمکهای این نهاد در حوتقول-روستایش-به او توزیع میشود: «در این وضعیت کاغذپرانی و مکتوببازی نهادها هنوز موفق به دریافت کمک از نهادهای دولتی نشدهام.»
حسینی که به نمایندگی جمعی از آوارگان با من صحبت کرد، میگوید که تا هنوز هیچ کمکی از طرف نهادهای امدادرسان دولتی برای آوارگان حوتقول توزیع نشده است. به گفتهی او، آوارگان هم در داخل حوتقول و هم در بیرون حوتقول وضعیت دشواری دارد.
محمدعلی، در پنجمین شب حملهی طالبان بر جاغوری، کشته شد. او، سالها با یک تاکسی کهنه، از جاغوری به غزنی و قندهار مسافر میبرد. محمدعلی، یک ماه قبل از گرو طالبان رها شده و به خانهاش برگشته بود. پس از شکست جبههی نیروهای امنیتی و پیش روی طالبان به سمت نخستین روستاهای غربی جاغوری، محمدعلی سراسیمه از خانهاش بیرون شده بود که مورد گلولهباری جنگجویان طالب قرار گرفت. او، قبلا خانوادهاش را به پشت جبهه منتقل کرده بود تا از آسیب جنگ در امان باشند. خود برای حفاظت از خانه و خوراکی زمستان فرار نکرده بود. طالبان به صورت مرتب به پشت جبهه اطلاعرسانی میکردند که غیرنظامیان را هدف قرار نمیدهند. وقتی اولین گروه جنگجویان طالب با شلیکهای شادیانه و به قصد انداختن رعب و وحشت، به نخستین روستاها وارد شدند، محمدعلی نمیتوانست به فرار نیندیشد. او را در هفتادمتری دروازهی خانهاش، در حالی که سعی میکرد با استفاده از تاریکی شب به درون یک درختزار فرار کند، به رگبار بستند.
خانوادهی محمدعلی، پنج روز پس از فرار از روستا، همدیگر را در کابل پیدا کردند. زن خانواده به بامیان و بچهها به غزنی فرار کرده بودند. دو دختر خانواده، در وانفسا و اضطرار فرار دستهجمعی، از دیگر اعضای خانواده عقب ماندند. آنها به همراه یکی از خانوادههای متواری موفق به فرار شدند. صرفا بخشی از بچههای خانواده از کشتهشدن پدر اطلاع داشتند. مادر خانواده اما بیخبر بود. آنها در پایتخت، موفق به اشتراک در مراسم فاتحهی دستهجمعی برای قربانیان جنگ شدند.
اکنون، شش روز پس از اسکان در کابل، مادر حبیبه-عزم کرده است که به روستایش برگردد. خط جنگ از روستا به فاصلهی حدود یک کیلومتر عقب رفته و در این فرصت، مدیریت مکتب استاد شریفی، از دانشآموزانش خواسته است که برای گذراندن امتحان سالانه، حاضر شوند. مادر خانواده، بیم دارد که دختر ۱۱ سالهاش از امتحانات پایان سال مکتب باز بماند. با وصف برقراری وضعیت جنگی در روستا، دوام درگیریها و تیرباریها و خطرات بالقوهی ناشی از راهگیری طالبان در مسیر ورود به ولسوالی جاغوری، حبیبه نمیتواند از ضرورت حاضرکردن دخترش در امتحان سالانهی مکتبش چشم بپوشد. به دلیل اصرارهایم، خروج از پایتخت و برگشت به روستایش را یک روز به تأخیر انداخت تا مصاحبهام با او انجام شود. اکنون از سرنوشت حبیبه و دختر ۱۱ سالهاش، اطلاعی ندارم. امیدوارم در برگشت به روستایش و اسکان در وضعیت جنگی به دلیل سپری شدن امتحان آخر سال دختر یازده سالهاش ، زنده باشند.
به نقل از آماری که ادارهی ولسوالی جاغوری ارایه میکند، بیش از شش هزار خانواده از این ولسوالی به غزنی، کابل، بامیان، دایکندی، هرات و بلخ آواره شدهاند. از این میان، صرفا به ۶۰۰ خانواده در ولسوالی خوراکی و مواد اولیهی بهداشتی کمک شده است.
عارف نوری، سخنگوی والی غزنی میگوید که اکثریت آوارگان به روستاهایشان برگشتهاند. به گفتهی او، دولت افغانستان برای هر آوارهی جنگ، ۱۵ هزار افغانی کرایهی راه در نظر گرفته است. به گفتهی وزیر امور مهاجرین، کمیساری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان نیز ۲۰۰ دالر برای آوارگان داوطلب به برگشت کمک میکند.
دفتر هماهنگی کمکهای بشری سازمان ملل متحد (اوچا) همچنان گفته است که از دو ولسوالی جاغوری و مالستان دو هزار و ۵۱۱ خانواده به غزنی، یک هزار ۶۶ خانواده به کابل و یک هزار ۲۰۸ خانواده به بامیان آواره شده است. به گفتهی این دفتر، ۶۰۰ خانوادهی دیگر، در داخل این دو ولسوالی بیجا شده است. ظفر شریف، ولسوالی جاغوری میگوید که تعداد بیجاشدگان در داخل ولسوالی یکونیم برابر آوارگانی است که به خارج از جاغوری فرار کردهاند.
پیشینهی تهدیدات امنیتی بر جاغوری
سمونوال محمدیونس رمضانی، فرمانده پولیس ولسوالی جاغوری در گفتوگو با اطلاعات روز میگوید که حملهی طالبان به جاغوری، از شورای کویته سازماندهی شده است. به نقل از او، طالبان در تلاش تصرف ولسوالیهای جاغوری، مالستان و ناهور در غزنی و ولسوالی ارزگان خاص در ولایت ارزگان بودند.
میرزاخان، از متنفذان اجتماعی حوتقول میگوید که تهدیدات، دستکم از هفت ماه قبل وجود داشت. به نقل از او، طالبان حدود یک ماه و نیم قبل از حمله، در نامهیی به مردم جاغوری و مالستان، از آنها خواسته بودند که اجازه دهند «عابد»، ولسوال نامنهاد این گروه برای ولسوالیهای جاغوری و مالستان به این دو ولسوالی وارد شده و حاکمیت امارت اسلامی را اجرا کند: «میان ریش سفیدان حوتقول و انگوری از یک سو و فرماندهان طالبان و متنفذین قریهی رسنه (روستای هممرز با جاغوری در ولسوالی گیلان) از سوی دیگر، جلسهیی در روستای سباخیل رسنه برگزار شد. طالبان در جلسه از ما خواستند که بدون مقاومت و درگیری به طالبان اجازه بدهند به ولسوالی وارد شوند. پاسخ منفی دادیم.»
پس از آن در نشستی که میان متنفذان جاغوری و گیلان در قریهی رسنه برگزار شده بود، طالبان با معرفی شخصی به نام «مدثر» به عنوان ولسوال این گروه برای جاغوری از متنفذان ولسوالی میخواهند که مانع ورود آنها به ساختمان ولسوالی جاغوری نشود، اما آنها با رد مطالبهی طالبان میگویند که حاکمیت طالبان بر جاغوری، برای دو طرف ممکن نیست.
علیدریاب صالحی، دیگر متنفذ حوتقول میگوید که این موضوع بارها از سوی آنان برای نهادهای امنیتی و کشفی جاغوری اطلاع داده شده بود، اما آنها به این موضوع توجه لازم نکردند. محمدیونس رمضانی میگوید که فرماندهی پولیس جاغوری ۶۰ سرباز پولیس به منظور رفع این تهدیدات به قریههای حوتقول و داوود اعزام کرده بود. به گفتهی او، مقابله در برابر چنین حملهیی از ظرفیت پولیس این ولسوالی خارج بود.
آقای رمضانی میگوید که متنفذین قومی ولسوالی جاغوری با ولسوالیهای گیلان و قرهباغ در غزنی و خاکافغان در زابل تعهدی داشتهاند که بر اساس آن، در صورت وقوع رخدادی مثل حملهی طالبان و سایر گروههای تروریستی از این ولسوالیها بر جاغوری، دوطرف با هم گفتوگو و همکاری کنند. به گفتهی آقای رمضانی، این تعهدنامه هماکنون از سوی متنفذین قومی گیلان و خاکافغان، نه تنها نقض شده که اکثر آنها با طالبان همکاری کردهاند.
عبدالکریم قربانی، دیگر متنفذ مردمی نیز با تأیید این گفتهها میگوید که متنفذان قومی قریهی رسنه در آخرین مورد، حدود یک هفته پیش از حملهی طالبان به حوتقول، در خانهی جنرال باشیحبیبالله دو باره این موارد را به او تعهد میکنند و میگویند که آنها «در صورت وقوع تهدیدات امنیتی بر جاغوری، اگر هیچ امکانی برای جلوگیری نداشته باشند، دستکم تهدیدات را گزارش میدهند.»
فرمانده پولیس ولسوالی جاغوری میگوید که بر مبنای دستور رسمی فرماندهی پولیس غزنی، او به همراه ۸۰ سرباز در منطقهی «گردیچمن» از مربوطات شیرداغ ولسوالی مالستان مصروف جنگ بوده که طالبان با استفاده از فرصت، به قریههای حوتقول و داوود حمله میکنند.
جنگ در ارزگان به تاریخ چهارم عقرب سال جاری، با حملهی گروه طالبان بر مناطق هزارهنشین ولسوالی ارزگان خاص آغاز شد که در نتیجهی آن، دستکم ۴۳ غیرنظامی و نیروهای خیزش مردمی ۱۲ سرباز پولیس کشته و بیش از ۶۰۰ خانواده آواره شدند. به نقل از منابع ما، این روستاها در ارزگان خاص، دو ماه پس از آغاز حملات طالبان، هنوز پاکسازی نشده است.
جنرال صمد شمس، رییس امنیت ملی ولایت ارزگان به خبرنگار اطلاعات روز گفته بود که تدابیر برای بازپسگیری مناطق هزارهنشین ولسوالی ارزگان خاص گرفته شده و همچنان بیش از ۴۰۰ نفر برای تأمین امنیت ارزگان خاص و مالستان اختصاص داده شده است. یک مقام امنیتی به اطلاعات روز میگوید که وزارتهای دفاع و داخله و ریاست عمومی امنیت ملی، ۲۰۰ نفر در تشکیلات خیزش مردمی، ۱۱۰ نفر اردوی محلی و ۲۱۰ نفر پولیس ملی و محلی را به منظور اعمال تدابیر امنیتی در ولسوالی مالستان در نظر گرفته است.
ادعاها در مورد مذاکرات میان دولت محلی و طالبان
ولسوال نامنهاد طالبان برای جاغوری، در یک سخنرانی در مسجد جامع قریهی پاتوی جاغوری، ادعا کرده بود که او شخصا با ظفر شریف، ولسوال جاغوری در قریهی بابه دیداری داشته است. او در این سخنرانی، روابطاش با ادارهی محلی ولسوالی جاغوری را معتدل میخواند اما آقای شریف این ادعا را به صورت جدی رد میکند.
حسنعلی مجاهد، فرمانده عمومی نیروهای مقاومت مردمی با تأیید دیدار میان آقای شریف و فرماندهان طالبان میگوید که دو ماه پیش میان ولسوال جاغوری و ولسوال نامنهاد خاکافغان در قریهی بابه نشستی برگزار شده بود که بر اساس آن، نیروهای تحت امر این دو نفر در نوارمرزی جاغوری-خاکافغان، درگیر نشوند. آقای مجاهد ادعا میکند که یک شورای هماهنگی میان دو طرف از چهار سال پیش تشکیل شده بود که معاون ولسوالی نیز در آن عضو بود: «هر ۱۵ روز، جلسهی این شورا برگزار میشد. این شورا، در حل موارد اختلافبرانگیز تا کنون موفق بود.»
طالبان در نامهیی ادعا کرده است که قریهی پاتو واقع در غرب ولسوالی به تاریخ ۲۵ عقرب توسط ابراهیم عباسی به آنها واگذار شده بود. آقای عباسی میگوید که برای جلوگیری از خونریزی، او با طالبان توافق کرده بود که نیروهای این گروه با عبور از قریهی پاتو به طرف مرکز ولسوالی رفته اما در قریه، هیچ نوع درگیری رخ ندهد.
آقای عباسی میگوید: «من به رییس ستاد ارتش گفتم که شما در وضعیتی مرا متهم به واگذاری قریهام به طالبان میکنید که در پاتو حتا یک سرباز امنیتی برای حفاظت از مردم در برابر تهدیدات طالبان مستقر نشده است. شما هیچ توجهی به تأمین امنیت قریهی پاتو نکردید. چگونه در یک جنگ نابرابر در برابر صدها جنگجوی مسلح طالب، مقاومت میکردیم؟»
فرمانده پولیس جاغوری با تأیید این موضوع میگوید که «این تعامل با طالبان، بر اساس مصلحت محلی و به منظور حفاظت از مردم در برابر آسیبهای ناشی از مقاومت در برابر طالبان بوده است.»
روز سهشنبه (۲۰ قوس) یک نشست میان متنفذان قریهی بابه و ولسوالی خاکافغان در بازار این قریه برگزار شد. به نقل از منابع ما در این نشست، تخلیهی سنگرها و برگشت آوارگان دو طرف به خانههایشان، از موارد مورد توافق بوده است. به نظر میرسد که مذاکرات و گفتوگوهای دیگری نیز میان متنفذان قومی ولسوالیهای جاغوری، گیلان و خاکافغان در خصوص پایان درگیریها و عقد توافقات و تعهدات محلی برگزار شود.
تمهیدات امنیتی جدید در جاغوری
یک منبع امنیتی به اطلاعات روز میگوید که هماکنون برای ولسوالی جاغوری ۳۹ پاسگاه و یک قرارگاه بزرگ امنیتی در نظر گرفته شده است. به گفتهی این منبع، ۱۶ پاسگاه مربوط به ارتش محلی و متباقی مربوط به خیزش مردمی و پولیس محلی میشود. تعداد کل نیروهای امنیتی برای تأمین امنیت ولسوالی جاغوری از ۳۰۰ نفر به ۱۰۹۰ سرباز افزایش یافته است. ۴۵۰ سرباز پولیس محلی ۳۵۰ سرباز خیزش مردمی، ۲۴۰ سرباز ارتش محلی و ۵۰ سرباز امنیت ملی. جلب و جذب و آموزش این نیروها در حال اجراست.
بر اساس گفتههای منبع ما، قرار است این پاسگاهها در قریههای حوتقول، انگوری، داوود، زیرک، کوتل لومان، دهمرده، پاتو، تایلوم و قرقنده، درازقول، پرخشهی بابه، غوغه و پشتهی هیچه مستقر شود.
محمدهادی بشارت، استاد دانشگاه در جاغوری میگوید که تهدیدات طالبان تا زمانی در جاغوری باقی خواهد ماند که دولت «لانههای امن تروریستی در اطراف و اکناف جاغوری» را از بین نبرد: «من به رییس ستاد ارتش گفتم که اگر شما هزار نفر را در تشکیلات امنیت ملی، هزار نفر را در تشکیلات ارتش محلی، هزار نفر را در قالب پولیس و یا گروههای پارتیزانی مسلح و تجهیز کنید، امنیت را تأمین نمیتوانید مگر این که از حالت دفاعی به حملات تهاجمی دست بزنید.» به باور آقای بشارت ولسوالی خاکافغان در ولایت زابل، قریههای رسنه در گیلان و لرگه در مقر، لانههای امنی برای طالبان و سایر گروههای تروریستی است که باید با انجام حملات هوایی و عملیاتهای زمینی ارتش، به تصرف دولت درآید.
آقای بشارت میگوید که ولسوالی جاغوری همان قدر که برای حکومت جنبهی حیثیتی دارد، برای طالبان نیز حیثیتی است و به همین دلیل والیهای نامنهاد طالبان برای ولایتهای غزنی، ارزگان و زابل و ملایعقوب، فرزند ملاعمر در نشستی فیصله کردهاند که به هر طریق ممکن، جاغوری را تصرف کنند.
عبدالکریم قربانی نیز میگوید که تنها استقرار پاسگاهها در این مناطق کافی نیست و دولت باید ولسوالیهای گیلان، قرهباغ و مقر در غزنی و ولسوالی خاکافغان در زابل را به صورت کامل از تصرف طالبان خارج کند.
در پنجمین روز حملات طالبان، صدها معترض در پایتخت، شبهنگام با راهاندازی یک تظاهرات و تجمع در برابر ارگ ریاست جمهوری در واکنش به حملهی طالبان بر ولسوالیهای جاغوری، مالستان و ارزگان خاص، از حکومت خواستند که به صورت فوری دستور آغاز حملات هوایی بر خط اول جنگ و مواضع طالبان را صادر کند. همچنان رسیدگی به مجروحان و آوارگان، راهاندازی حملات فوری بر مواضع طالبان، شکست محاصرهی نظامی و اقتصادی این سه ولسوالی، اعزام، تجهیز و استقرار نیروهای امنیتی کافی برای تأمین امنیت در این سه ولسوالی و باز کردن راههای مواصلاتی از دیگر مطالبات تظاهرات پایتخت بود. رییسجمهور در گفتوگوی مستقیم تلفنی با معترضان، تعهد کرد که به مطالبات آنها رسیدگی میکند. از میان مطالبات مطرح شده، شکست محاصرهی امنیتی و اقتصادی این سه ولسوالی از طرف جنگجویان طالبان هنوز برآورده نشده است. راههای مواصلاتی ولسوالیهای جاغوری، مالستان و ارزگان خاص از یک هفته به این سو، مسدود است.
Read more:https://etilaatroz.com/69663/etilaatrozs-special-report-on-war-in-jaghori/#ixzz5aNnbJXeW