الجزیره ـ آرکادی دوبنف
در اوایل ماه جاری، دولت روسیه میزبان کنفرانس صلح در مورد افغانستان بود. کنفرانسی که بسیار مورد انتظار بود. نمایندگان طالبان نیز در آن حضور یافتند. پس از کنفرانس، سرگئی لاوروف وزیر امور خارجهی روسیه در کنار اعضای رهبری طالبان، کسانی که از قضا هنوز در فهرست ترور روسیه قرار دارند، عکس انداخت.
برای ناظران تیزبین سیاست خارجی روسیه، واضح بود که این کنفرانس چیزی بیش از فرصتی برای عکاسی نبود؛ امری که هدف آن اعلام عمومی جاهطلبی کرملین برای اثبات و جاانداختن دوبارهی خودش در بخش جنوبی آسیای مرکزی و به خصوص افغانستان بود.
طالبان نیز از این کنفرانس سود بردند: برای اولینبار نمایندگان این گروه در نشستی شرکت کردند که از سوی یک عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد سازمان یافته و برگزار شده بود.
این کنفرانس ابتدا برای ۴ سپتامبر برنامهریزی شده بود، اما بعد از اینکه اشرف غنی رییسجمهور افغانستان شخصا با لاوروف صحبت کرد و از او خواست تا آن را لغو کند، مجبور شد به تعویق بیافتد؛ امری که گفته میشود باعث خشم طالبان شده بود. آنها از طریق مجراهای غیررسمی به مسکو واضح کرده بودند که اگر زیر فشار کابل در رابطه به چنین تغییراتی در برنامه هماهنگی نکند، نمایندگان این گروه در کنفرانس بعدی حضور نخواهند یافت.
اینبار، دولت روسیه حتا پس از آنکه دولت غنی از فرستادن هیأت رسمی خودداری ورزید، کنفرانس را با حضور نمایندگان طالبان برگزار کرد. نشاندادن تعامل رو به رشد کرملین با گروه اصلی مخالفان مسلح در افغانستان، چیزی بودکه روسیه میخواست در نهایت به دست آورد.
تعامل با طالبان در دهه ۱۹۹۰
کنفرانس ۹ نوامبر، بار اول نبود که روسیه و طالبان برای گفتوگو گردهم میآمدند. طالبان حتا در سال ۱۹۹۵ زمانی که این گروه تعدادی از ولایات جنوبی افغانستان، از جمله کندهار را تحت کنترل داشت، در صدد برقراری رابطه با روسیه بود.
در همان سال بود که فرصت بازدید از افغانستان و ملاقات با برخی از اعضای رهبری طالبان برای من فراهم شد. در آگست ۱۹۹۵، هواپیمای باری روسیه توسط جت جنگندهی طالبان مجبور به فرود در میدانهوایی بینالمللی کندهار شد. رهبران طالبان از این فرصت برای ارسال پیام به دولت روسیه استفاده کردند.
من یکی از روزنامهنگارانی بودم که از طالبان اجازه یافتند به خدمهی بازداشتشدهی هواپیما سر بزنند و فرصت ملاقات با برخی از اعضای رهبری این گروه را داشتند. یکی از آنها، مردی که مقامی معادل به مقام یک والی را عهدهدار بود، از من خواست تا درخواست ویژهیی را به دولت روسیه برسانم؛ اینکه روسیه نقشه میدانهای ماین کندهار را که ارتش شوروی در جریان مداخلهی نظامیاش در دهه ۱۹۸۰ در این منطقه کار گذاشته بود، برای طالبان فراهم کند. در آن زمان، تلاش زیادی برای ماینروبی این مناطق در حال انجام بود.
اولین تماسهای غیررسمی میان روسیه و طالبان در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰، پس از آنکه طالبان در آپریل ۱۹۹۶ دولت مجاهدین را در کابل شکست دادند و به دنبال به رسمیت شناختهشدن بینالمللی رژیم طالبان راه افتادند، برقرار شد.
ارتباطات میان طالبان و مسکو در نهایت به نشست پشت دروازههای بسته در عشقآباد پایتخت ترکمنستان منجر شد. این نشست از سوی سفرمراد نیازف رهبر وقت ترکمنستان برنامهریزی و برگزار شد. در ملاقات هیأت روسی با نمایندگان طالبان، فقط یک درخواست از سوی این گروه مطرح شد: اینکه روسیه از نمایندهی جانب طالبان برای کرسی نمایندهی دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد طرفداری کند. در آن زمان کرسی نماینده دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد در اختیار یک مقام افغان وفادار به برهانالدین ربانی رییسجمهور برکنارشدهی افغانستان بود.
دولت روسیه پذیرفتن تقاضای طالبان را نامعقول دانست و در نتیجه نشست دیگری برگزار نشد. در بازاندیشی، این تصمیم شاید یک اشتباه بزرگ دیپلماتیک بود. اراده و تمایل رهبری طالبان در آن زمان برای تعامل با روسیه آشکار بود؛ امری که مسکو میتوانست از آن به نفع خود استفاده کند. (رهبری آن زمان طالبان نسبت به رهبری فعلی آن، خصومت کمتری در خصوص مسکو داشت.)
اما در آن زمان، دولت روسیه به جای برقراری و تحکیم روابط با گروه مسلحی که از حمایت دستگاه اطلاعاتی پاکستان برخوردار بود، بر حفظ روابط با دولت مجاهدین به رهبری ربانی، احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار اصرار داشت. دولت روسیه به سختی سر از کار دستگاه اطلاعاتی پاکستان در میآورد.
یکی از پیامدهای تعلیق ارتباطات و تماس روسیه (و سایر کشورها) با طالبان، رادیکالترشدن این گروه بود. ناکام در به دستآوردن رسمیت بینالمللی، رهبری طالبان به میزبانی از اسامه بن لادن رهبر القاعده که در حال برنامهریزی و هماهنگی حملات یازدهم سپتامبر بود، ادامه داد.
بار دیگر اواسط سال ۲۰۱۰ پس از وخامت شدید روابط روسیه و ایالات متحده، آغاز عملیات نظامی روسیه در سوریه و حرکت شبهنظامیان از سوریه به افغانستان بود که مسکو در پی برقراری ارتباط با طالبان برآمد.
استراتژی قدرت
مسکو پس از سالها بیتوجهی به مسألهی افغانستان، در نهایت تصمیم گرفته است به میدان بازگردد. دخالت گستردهی مسکو در خاورمیانه این اعتماد به نفس را به روسها بخشیده است تا وزن و نفوذ سیاسی روسیه را در سایر بخشهای «محله» ی نزدیکش، از جمله افغانستان، مجددا برقرار و نشان دهند.
بخشی از ملاحظات روسیه صرفا مربوط به امنیت است؛ افزایش فعالیت تروریسم در ولایات شمالی افغانستان در نزدیکی مرز با جمهوریهای شوروی سابق، مانند تاجیکستان و ازبیکستان. مسکو با استفاده از این تهدید ـ و حتا اغراق در مورد آن ـ احتمالا به دنبال افزایش حضور نظامیاش در آسیای مرکزی است.
در عینحال، دولت روسیه میخواهد نقش یک «مصلح» را در افغانستان ایفا کند، تا از آن به عنوان ابزار فشار در روابطش با ایالات متحده استفاده کند. مسکو با تقویت روابطش با طالبان، گروه مسلحی که با دولت اشرف غنی متحد نزدیک ایالات متحده در جنگ است، در تلاش است تا به یک بازیگر مهم در حل منازعهی افغانستان، کشوری که منافع قدرتهای مختلف منطقهیی و جهانی، از جمله امریکا در آن نهفته است، بدل شود. به این ترتیب، دریچهی دیگری برای مسکو باز میشود که از طریق آن میتواند به دنبال تعامل مجدد با ایالات متحده باشد.
موفقیت تلاشهای صلح روسیه در افغانستان نمیتواند بدون برخی صفبندیها با ایالات متحده که حضور نظامیاش همراه با ناتو ضامن برقراری حکومت رییسجمهور غنی است، موفق شود. کرملین به وضوح این را درک میکند و در تلاش است تا حداکثر سود سیاسی را از همکاریاش با طالبان در چارچوب کنفرانس مسکو استخراج کند.
اینکه ابتکار صلح روسیه بدون مشارکت ایالات متحده به نتیجهیی نمیرسد، نیز چیزی است که خود رهبری طالبان از آن کاملا آگاه است. پس از کنفرانس ۹ نوامبر، نمایندگان طالبان مجددا تایید کردند که آماده هستند با ایالات متحده تا زمانی که واشنگتن به خروج نیروهایش از افغانستان متعهد باشد و یک جدول زمانی را برای خروج اعلام کند، مذاکره کنند. آنها عهد کردهاند که تا آن زمان، هیچگونه ارتباط مستقیمی را با رییسجمهور غنی برقرار نکنند. طالبان غنی را به عنوان دستنشاندهی ایالات متحده میبینند.
هدف سفر نمایندگان طالبان به مسکو نهتنها تکرار این موضع، بلکه نشاندادن این امر به ایالات متحده نیز بود که طالبان «بدیلهایی» در پیش دارند؛ اینکه، اگر واشنگتن با طالبان وارد تعامل نشود، این گروه در روسیه، کشوری که رقیب ایالات متحده پنداشته میشود، به دنبال حمایت سیاسی و حتا نظامی راه خواهد افتاد.
در غرب، از قبل شایعاتی وجود دارد مبنی بر این که مسکو به طالبان تجهیزات نظامی ارسال میکند؛ ادعایی که هنوز با شواهد واقعی غیرقابلانکار پشتیبانی نشده است. با اینکه صحت و سقم گزارشها دربارهی تدارک سلاحهای روسی به طالبان زیر سوال است، اما چیزی که تاییدشده این است که روسیه توانسته از طریق مجراهای پشتپردهی نظامی رهبری طالبان را به شرکت در کنفرانس ۹ نوامبر متقاعد کند.
با اینحال، طالبان ممکن است به زودی پی ببرند که آنها نیاز ندارند برای مجبورکردن ایالات متحده به مشارکت در گفتوگوهای صلح، این قدر راه دراز را بپیمایند.
تا حال دونالد ترمپ، رییسجمهور امریکا مجبور شده است که از وعدهاش برای بازگرداندن نیروهای امریکایی از افغانستان به «خانه»، بازگردد و زیر فشار پنتاگون، اعزام پرسنل نظامی اضافی را به افغانستان تایید کند. اما احتمال دارد استراتژی ترمپ در نیمهی دوم دورهی ریاستجمهوریاش تغییر کند. او سخت به دنبال انتخاب مجدد است و به این خاطر به یک «پیروزی» دیپلماتیک بزرگ نیاز دارد تا آن را به رایدهندگانش بفروشد. معامله با طالبان و خروج از افغانستان میتواند همان پیروزی مورد نیازی باشد که ترمپ به دنبالش است.
از روز نامه اطلاعات روز برگرفته شده است:
Read more:https://etilaatroz.com/68388/what-game-russia-in-afghanistan/#ixzz5X52EthOi