حمزه واعظی کارشناس ارشد امور اجتماعی

(گپی دوستانه با جناب شاه حسین مرتوضوی)

جناب مرتضوی گرامی!

 

امروز پُست شمارا با عنوان "مسئولیت پذیری در تظاهرات" خواندم و بشدت مایه ی تعجب و حتا تأثر من شد. نوشته اید:


"در شماري از تظاهرات‌ها بر اثر حمله‌هاي انتحاري و يافيرهاي متقابل شماري از مردم ملكي و پوليس شهيد و زخمي شده اند. امروز عصر جمعه به فاتحه شهيد عاطفه هاشمي رفتیم به خوبي مي‌دانم كه اندوه و درد سنگين كه بر بازوان فاميل شهيد سايه افگنده است هزاران تسليت گفتن جبران نمي‌تواند."


این که شما به دیدار خانواده ی یک قربانی رفته اید کار پسنیده ای است اما این که بلافاصله خون این قربانیان را با ادعای ثابت نشده و مبهم "فیر متقابل" به گردن خوِدِ این قربانیان بی گناه می اندازید، برای من بشدت تکان دهنده بود. بدین جهت لازم دیدم چند نکته را دوستانه با شما مطرح کنم.

 

1. من بارها تأکید کرده ام که حرکت به سمت دشمنی با نظام به نفع ما نیست ولو این که این نظام ناکامل وناکارآمد است. ما حق داریم نسبت به ناکارآمدی و تبعیضی که احساس می کنیم بر شهروندانش روا می دارد، به روش مدنی اعتراض و انتقاد کنیم اما ترویج دشمن پنداری و نفرت علیه نظام، نه معقول است و نه مصلحت و نه به نفع فردی و گروهی و جمعی ما. براین باورم که وجود این نظام با تمام ضعف ها و کاستی ها و کاهلی هایش به مراتب مفیدتر از نبود آن می باشد. تضعیف این نظام با برانگیختن حس نفرت و دشمنی مردم علیه آن، که در نهایت ممکن است به تقابل خشن و خونین بینجامد، مارا در جبهه طالب قرار می دهد و نا خواسته به تقویت دشمنان خونی ما کمک می کند، آن سود و مطالبه ای نیست که ما بدنبالش هستیم وبرایش مبارزه و تلاش می کنیم و دراین سال ها هزینه های سنگین پرداخته ایم.

 
2. تا آن جا که من تعقیب کرده ام، برخی از موضعگیری های شخص شما بعنوان سخنگوی حکومت و ریس جمهور در قبال حوادث و پدیده های سیاسی، جریانات سیاسی ـ اجتماعی و حرکت های اعتراضی، اغلب جانبدارانه، یکجانبه، نامنصفانه، طلبکارانه، توجیه گرانه، و گاه حتا وارونه جلوه دادن حقیقت بوده است. این که شما بقول حضرت علی "کلمه ی حقی را بیان می کنید و از آن اراده ی باطل می کنید" حد اقل برای من، که شمارا، زمانی روزنامه نگار درست گوی و جستوگر حقایق، می شناختم، بسیار شگفت آور است. شگفت زدگی من در این است که شما در همین نوشته ی خود، بدون ارایه سند و استدلال روشن، طوری القا می کنید که کشته شدن تعدادی از جوانان و نو جوانان، در تظاهرات اخیرِ مردم در دشت برچی، به تعبیر شما براساس "فیرهای متقابل"، بوده است. بدین ترتیب، می خواهید بگویید که گویا این مردم بوده اند که با پلیس رویارویی مسلحانه داشته اند و و دراین میان نشانه گیری مأموران پلیس دقیق تر بوده و تعدادی را به خاک وخون کشیده اند و درنتیجه این مردم است که باید مسولیت به گردن بگیرند و جواب پس بدهند؟!


درست است که شما "مامور" حکومت هستید اما قطعا از نظر اخلاقی مجاز و "معذور" نیستید که برای اثبات باطلی، حقیتی را وارونه نشان دهید ویا واقعیت آشکاری را کتمان کنید تا بدین وسیله نامنصفانه، بارِ مسولیت والزام پاسخگویی حکومت و ارگان های امنیتی را سبک نمایید.این در حالیست که تا کنون هیچ مرجع قضایی و هیات تحقیقی این ادعای شمارا ثابت نکرده است. به نظر من، این بدترین و غیراخلاقی ترین موضع وبیانی است که شما در دفاع از حکومت می کنید. حداقل کاری که می توانید بکنید سکوت است. پلیس و امنیت از خودشان سخنگو دارند. بگذارید آن ها خود سخن بگویند. این توجیه نا موجه و ناروای شما در حافظه ها می ماند و مورد قضاوت تاریخ قرار خواهد گرفت.
شما خود می دانید که عمر این حکومت، یکسال بیشتر نمانده اما شما هنوز جوان هستید و بعنوان یک شخصیت فرهنگی ـ سیاسی، بسلامتی، دهها سال دربین مردم خود زندگی خواهی کرد و در غم ورنج ملت تان شریک خواهی بود. کاری نشود که این عافیت و منزلت حکومتی امروز تان، وبال دهها سال عمر شریف تان گردد.


3. من به شخصه، همانگونه که بارها در نوشته هایم بیان کرده ام، قطعا با شیوه ی خشونت بار تظاهرات مخالفم و این شیوه را شایسته و منطبق با روح صلحجویی، نرمخویی اجتماعی والگوی مسالمت مدنی مردم خود نمی دانم؛ اما لازم و ضروری می دانم که زمینه ها، عوامل و بسترهای سیاسی و ذهنی کشیده شدن مردم به سمت خشونت را هم باید بصورت علمی، آسیب شناسانه و منصفانه بررسی و ریشه یابی کنیم. همین مردم بودند که بارها، زیباترین، مدنی ترین وفاخرترین جلوه های تظاهرات مدنی را در تاریخ افغانستان به نمایش گذاشته اند اما با بدترین و فجیع ترین کشتار مواجه شده اند. من معتقد نیستم این کشتار از جانب دولت تدارک دیده شده بود اما منصفانه و بدور از قضاوت های سیاسی ـ احساسی، می خواهم ولازم می دانم به چند نکته و حقیقت تاکید کنم:


الف) حکومت شما چقدر مجدانه و صادقانه و مسولانه، مسولیت خودرا برای جلوگیری از این فجایع و کشتار به خرج داد؟ ویا بعد از آن فاجعه، چگونه از خانواده های قربانیان دلجویی و حمایت معنوی و مادی و برای مداوای مجروحان اقدام و کمک کرد؟


ب) جدای ازحرف و حدیث هایی که در مناسبات سیاسی درون قومی جامعه ی هزاره وجود داشت وسوای چالش های درونی و نحوه مدیریت و سیاست گذاری رهبران جنبش های مدنی، پرسش اساسی این است که رهبران حکومت و بخصوص شخص ریس جمهور، تا چه حد کوشید به خواسته های مشروع و مطالبات مدنی این مردم معترض، بها دهد و یا حتا این صداها و مطالبات را با حس مسئولیت و صداقت و از موضع یک حکومت دمکراتیک، بشنود؟


قصد من توجیه اعمال خشونت باری که در تظاهرات اخیر رخ داد، نیست اما می خواهم بازهم به این نکته تاکید کنم که خشونت های اجتماعی، ناشی از سرخوردگی های سیاسی و بی توجهی ها و نادیده گرفتن مطالبات و برخورد سهل انگارانه و متکبرانه ی رهبری حکومت با شهروندان، شکل می گیرد و زمینه ی بروز و بهانه ی انفجار پیدا می کند. مردمی که احساس تحقیر و تبعیض مداوم کند و به این درک برسد که صدای صلحجویانه و رفتار مدنی شان شنیده و دیده نمی شود، بتدریج خشم شان متراکم و درنهایت عقده های شان منفجر می گردد و آن هارا ناخواسته به سمت رفتارهای غیر قابل پیش بینی سوق می دهد.


4. خود شاهد هستید که برخی ازهمکاران حکومتی شما مانند ریس امنیت ملی، آشکارا و قیحانه به نفرت و تفرقه و تعصب دامن می زنند و زمینه های ذهنی و عینی بدبینی و دشمن پنداری را نسبت به حکومت فراهم می سازند. مثلا ریس امنیت شما جناب استانکزی، از آزادی صدها فرمانده تروریست و دهها انتحاری و سقوط شهرها و قتل عام شهروندان و سربازان در هرگوشه ی کشور که هر روز رخ می دهد، هیچگاه رگِ غیرتش متورم نمی شود و بلکه هرگز خم به ابرو نمی آورد، اما بخاطر آزادی یک فرمانده محلی که علیه طالب و تروریست می جنگد و حافظ منافع و حیثیت نظام است، از خشم، دهانش کف می کند و از شدت تعصب و تصلب، چهار ستون استخوانش به لرزه در می آید و خواهان استعفا می گردد و بدین وسیله زمینه ی خشم و تعصب وتفرقه و دشمنی اقوام و حتا سران ونخبگان سیاسی سایر اقوام را نسبت به جامعه ی هزاره و بهانه ی توهین و تحقیر و حمله ی آن هارا به رهبران ودولتمردان سیاسی این قوم از جمله معاون ریس جمهور، فراهم می سازد.


5. من، نه وکیل مدافع فرمانده علیپورهستم و نه سخنگوی معترضین. قطعا با قهرمان سازی های غلو آمیز هم، مخالفم و این نوع قهرمان سازی ها را برای سرنوشت سیاسی و منافع استراتژیک و مصلحت تعامل درون قومی مفید نمی دانم، اما شما خود می دانید که در هیچ یک از اتهامات و ادعاهایی که علیه فرمانده علیپور و نیروهای تحت امرش مطرح شده، حرفی از جنایت علیه بشریت، ایجاد ناامنی، نقض حقوق بشر، اقدامات ضد دولتی، کشتن کسی و یا حتا راهگیری و جرم های نظامی وسیاسی مطرح نشده است. اتهاماتی که علیه او وارد کرده اند و هنوز حتا ثابت هم نشده، اتهاماتی صرفا در زمره ی جنحه و تخلفات قانونی است نه جنایت حقوق بشری و یا قتل وبغاوت و برهم زدن نظم و امنیت عمومی. اما رییس امنیت و ریس سنا و سناتوران و نمایندگان پارلمان شما، طوری هیاهو و عربده کشی می کنند که گویا "ملاهبت لله" ویا ملا "ابوبکر بغدادی" را از زندان رها کرده باشد! در چنین شرایطی، حرکت خشونت بار مردمی که احساس می کنند حیثیت شهروندی و موجودیت اجتماعی شان تحقیر می شود و حکومت برخورد دوگانه ای با مطالبات شهروندی و رفتار مدنی آن ها دارد، اولا قابل مطالعه و درخور بازبینی و بازسنجی مسولانه از جانب رهبران نظام می باشد و دوما ریشه ی بخشی از به خشونت کشیده شدن تظاهرات اخیر، بر می گردد به برخورد خشن و تحریک آمیز پلیس با استفاده ی غیرقانونی از اسلحه در برابر مردم وکشتار بی موجب و ظالمانه ی جوانان و حتا اطفال زیر سن توسط فیر مستقیم پلیس. براساس نص قانون قانون اساسی و به موجب آیین نامه ی اخلاقی پلیس، اگر مظاهره کنندگان حتا دست به خشونت هم بزنند و از سنگ و چوب هم علیه پلیس استفاده کنند، نیروهای امنیتی حق فیر مستقیم به مظاهره کنندگان ندارند. حالا، شما می خواهید خون کشته شدگان ناحق بدست پلیس و مردم معترض را به گردن خودشان بیندازید و تأسف آور تر آن که خود خواسته، زبان فصیح تر استانکزی ها و مسلمیارها و یون ها شوید.


6. درد آورتر این که شما علاوه بر این که کشته شدن جوانان بی گناه را براثر "فیر متقابل" جلوه می دهید، می کوشید حرکت اعتراضی مردم را در سطح یک تحریک سیاسی از جانب سوء استفاده جویان و جناحهای سیاسی تقلیل بدهید، و این جفای بزرگتری در حق مردم معترض و حرکت های مدنی می باشد. به نظر من، این نوع تلاش های شما حاوی چندین پیام تلخ است:


اول؛ همراهی و حق دادن به نفرت پراکنی و تعصبات فاشیستی افرادی مانند یون و مسلمیار و استانکزی است.


دوم؛ مبرا نمودن حکومت از پاسخگویی و تطهیر نمودن آمران و عاملان کشتار جوانان و نوجوانان از به عهده گرفتن مسئولیت قانونی و اخلاقی در قبال این کشتار می باشد.


سوم؛ برخورد سلبی و تحقیر آمیز با مطالبات مشروع و مبارزات مدنی جامعه می باشد.


چهارم؛ پاک کردن صورت مسئله و کلوخ گذاشتن و از دریای بحران های اجتماعی ـ سیاسی گذشتن است.


مطمئنا هیچکدام از این برخوردها و کتمان ها نه می تواند از بارِ مسولیت، تقصیر و کوتاهی حکومت کم کند؛ نه به نفع تعامل و اعتماد متقابل جامعه با نظام و حکومت می باشد و نه موجب خاموشی اعتراضات و مطالبات شهروندی مردم می گردد. بلکه برعکس، اولا بهانه ی بیشتر به دست مخالفان و رقیبان سیاسی حکومت جهت تضعیف و تخریب بیشترِ موقعیت وصلاحیت حکومت فراهم می سازد و دوما زمینه ی ذهنی و عینی مفروضه ی دشمن پنداری شهروندان را نسبت به نظام ورهبرانش بیشتر می کند.


در آخر آن که، توقع و توصیه ی دوستانه ی من این است که اگر جسارتِ همراهی با مطالبات ومبارزات مردم تان را ندارید، دستکم همصدا و همزبان با دشمنان حق و بیداری مردم خود هم، نباشید. اگر معذوریت "بیان حقیقت" را دارید، حداقل برای "اثبات باطل" هم تلاش نکنید. اگر نمی توانید دایره ی دوستان وخوش بینان نظام و حکومت تان را بیشتر کنید، نکوشید با موضعگیری های غیرواقع بینانه و تحریک آمیز و توجیه گری های نسنجیده، حوزه ی مخالفان و دشمنان اجتماعی و سیاسی نظام را فراختر سازید.