نگارنده: داود ناجی

جینوساید یا نسل کشی، یک اقدام ناگهانی نیست و یکباره اتفاق نمی افتد. نسل کشی این نیست که حتما شمار قربانیانش خیلی زیاد باشد، نسل کشی یک روند است که از جایی شروع می شود، زمینه سازی می شود، برای عاملانش، توجیه می شود و آنها را از نظر ذهنی آماده می کنند تا به راحتی نسل کشی کنند.


هزاره ها در سالهای اخیر با یک نسل کشی تمام عیار مواجه است. چطور؟ توضیح می دهم.

یکم؛ هزاره ها مشغول زندگی خودند، بعنوان شهروندان این کشور، از قانون اطاعت می کنند، مالیات می دهند، درس می خوانند، روندهای ملی چون انتخابات، خلع سلاح، آموزش همگانی را با مشارکت بی بدیل خود حمایت کرده اند/می کنند. با هیچ کسی جنگ ندارند. نه با نظام نه با گروه های شورشی. اما چرا هدف حملات مرگبار و پیهم قرار می گیرند؟ چه دستی/دستهایی، این مهاجمان کور خودکش را به سمت هزاره ها هدایت می کند؟ محله ی که پر از مرکز آموزشی و مردم آرام است چه خطری برای گروه های شورشی دارد؟ مسافر غیر مسلح چه خطری برای شورشیان است که

 

گروگان گرفته می شود و سپس ذبح می شود؟

دوم؛ حکومت افغانستان با آنکه می داند گروه خاصی از شهروندانش بصورت جدی و مشخص هدف حمله های خطرناک هستند، چرا هیج توجهی به این مساله نمی کند؟ نه توجهی به زنده هایشان دارند و نه احترامی به قربانیان شان، برای قربانیان یک سمت افغانستان در ارگ فاتحه گرفته می شود، ( که البته خوب است) اما برای ده ها شهید دانشجوی هزاره رییس جمهور حتی حاضر نیست در تلویزیون ظاهر شود و با خانواده قربانیان همدردی کند، به بیمارستان برود و از مجروحان عیادت کند. انگار نه انگار. این کار حکومت نه تنها بی توجهی است بلکه یک بی تفاوتی معنادار است و پیام روشنش به عاملان حمله این است که هدف را درست زدید. ادامه بدید. 

سوم؛ جامعه جهانی و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر، جدی ترین کاری که کرده اند، شمار قربانیان را گزارش داده و جنبه مذهبی قربانیان را برجسته کرده اند. رسانه های بزرگ همینطور. با تاکید بر "شیعه بودن" قربانیان؛ خواسته یا ناخواسته این کشتار را توجیه می کنند.
با توجه به آنچه در خاورمیانه جریان دارد، تاکید بر "شیعه بودن" قربانیان در کابل، چه چیزی را در ذهن گروه های شورشی، مخاطب دور و نا آشنای غربی و تحلیلگران رسانه ی شان تداعی می کند؟ سکوت جامعه جهانی در برابر این همه حملات سازمان یافته را چگونه می توان معنی کرد؟ پشت این سکوت شرم آور هیج انگیزه ای نیست؟

چهارم؛ جامعه روشنفکری افغانستان، با آنکه شمار زیاد شان پس از حمله بر هزاره ها، ابراز همدردی می کنند، اما وقتی این مردم از این همه رنج و تبعیض به فریاد می آیند و اعتراض می کنند، آنگاه جامعه روشنفکری آن را "صدای قومی" معنا می کنند و جنبش ضد تبعیض را به جنبش "هزارگی، تقلیل می دهند.

در چنین وضعیتی؛ باید اقدامات جدی در عرصه های مختلف را در دست گرفت، اما فعلا می خواهم بگویم که یکی از مهمترین کاری که می توانیم رساندن این مسائل به مردم جهان است. باید افکار عمومی را در غرب نسبت به آنچه در افغانستان روان است، تغییر دهیم. باید به اطلاع آنها برسانیم. در هر سطحی از دیپلومات هایشان گرفته تا شهروندان عادی شان.
این کار ممکن است نتیجه آنی و فوری نداشته باشد، اما بدون شک نتیجه دارد و مهم ترین کار و جدی ترین راه است. هرچند یگانه راه نیست.
موارد دیگر بماند. فعلا بسیار بسیار مهم است که در اجتماعات نظیر تظاهرات اول سپتامبر در ژنو شرکت کنیم.

عکسها از تظاهرات عدالت خواهی جنبش روشنایی در کابل.