نویسنده: جان بیلیس
مترجم:هوشمند میرفخرایی
بُعد نظامی
کشمکش در جبههی سیاسی، بویژه از نوعی که برای جلب حمایت عمومی انجام میگیرد، از اهمیتی بنیانی در تعیین اسراتژی نظامی و تاکتیکهای یک جنبش انقلابی برخوردار است. به گفتهی پیترپرت، «اساساً قدرت نظامی نقش درجهی دوم دارد، در حالی که مردم عامل تعیین کننده هستند. مردم هم قدرتمندترین نیرو در مبارزه هستند و هم هدف اصلی آن.» [۳۰] براساس ارزیابی صحیح او، عملیات نظامی نه تنها به منطور کسب حمایت عمومی طرحریزی میشوند، بلکه این حمایت مردمی است که به میزان زیادی تعیین کنندهی طبیعت و ماهیت این عملیات است. اطلاعات، تحرک، آزادی لجستیک و غافلگیری، همگی از مشخصات مهم جنگهای چریکی هستند و تمامی آنها تا حد زیادی به میزان حمایت و همدردی عمومیی که شورشگران قادر به کسب آن هستند، بستگی دارد.
شورشگر قادر است که از طریق روبنای سیاسی که او را با مردم پیوند میدهد، به اطلاعات حیاتی مورد نیاز خود دست یابد. اطلاع مداوم از عملیات با طرحهای عملیاتی دشمن، اولاً شورشگر را قادر میکند تا زمان مبارزه با خصم را خود تعیین کند؛ ثانیاً برتری آنان را در هنگام حمله تضمین میکند؛ ثالثاً باعث میشود که شورشگران قبل از آنکه نیروهای ضد شورشی قویتر بتوانند خود را به صحنهی نبرد رسانند، از نظرها ناپدید شوند. همانگونه که برناردفال متذکر شده است، در جنگ اولِ هندوچین تقریباً تمامی تحرکات نیروهای فرانسه در ویتنام در چیزی شبیه به «اکواریوم ماهی»ها صورت میگرفت. [۳۱] به دلیل مشکلاتی که در راه تحریک نیروها در شب وجودداشت. حتی کوچکترین تحرک سربازان، تانکها و هواپیماها در روز بلافاصله توسط مردم مشاهده شده، به مأمورین ویت مین Viet Minh گزارش میشد. [۳۲]
افزون بر اطلاعات، حمایت عمومی برای شورشگران موجب فراهم آوردن غذا، پناهگاه، ارتباطات و افرادی برای حمل بر انکار و انجام کارهای گوناگون میشود، که همگی اینها «آن واژهی کثیرالتکرار در تعلیمات چریکی، یعنی تحرک» را میسازند.[۳۳] آگاهی به پستی و بلندیهای جغرافیایی و نحوهی کار با سلاحهای سبک و مزایای حاصل از حمایت مردمی، شورشگران را قادر میکند تا از نیروهای حجیم و بطئی سنتی سبقت گیرند. چریک مثل یک کک «نیش میزند، میجهد و دوباره نیش میزند، و به چالاکی از قدمی که ممکن است او را له کند، دوری می کند.»[۳۴] این خاصیت مهم تحرک و اطلاعات صحیح است که مزیت حیاتی غافلگیر کردن نیروهای منظم دشمن را در اختیار شورشگران میگذارد. چریکها با استفاده از این ویژگیها منظم دشمن را در اختیار شورشگران میگذارد. چریکها با استفاده از این ویژگیها میتوانند در زمان و مکانی که خود انتخاب میکنند حملهای برقآسا به دشمن کرده، سپس قبل از اقدام نیروهای دولتی به شناسایی محل و تجهیز قوا علیه آنها، به همان سرعت پراکنده شوند. جیاپ با هدف خلاصه کردن، خصوصیات ویژهی جنگ چریکی را اینطور تعریف میکند:
نوعی مبارزه توسط تودههای مردم کشوری ضعیف با تجهیزات ناکافی علیه ارتشی مهاجم که از تجهیزات و تکنییکهای بهتری برخوردار است. این طریق مبارزه یک انقلاب است. چریکها بر روحیه دلاوری خود برای پیروزی بر سلاحهای مدرن تکیه می کنند. نیروهای انقلابی با اجتناب از دشمن در زمانی که قوی است، با حمله به او زمانی که ضعیف است، با پراکنده شدن، تجمع دوباره، تحلیل بردن قوای خصم و بالاخره نابود کردن او، مصمم هستند تا در هر کجا بجنگند و بدین صورت هر کجا که دشمن رود، در دریایی از تودههای مسلح فروخواهدرفت که با ضربه به او، باعث تخریب روحیهی نیروهای دشمن شده، آنها را از پای درمیآورند.[۳۵]
چون جنگ چریکی مبارزهی ضعیف علیه قوی است، ماهیت طولانی بودن این کشمکش از خصوصیات اصلی استراتژی چریکی است. جنگهای انقلابی عموماً بنا به ضرورت مبارزاتی طولانیاند. جنگهای انقلابی جنگهای فرسایشی هستند. مدت زیادی طول میکشد تا بذر یک انقلاب جوانه زند، و ریشههای آن بسیار قبل از آنکه هیچ علامت آشکاری از یک گیاه جدید به چشم بخورد، به آرامی در زیر زمین پخش میشوند. «آنگاه یک روز، همانند جوانههای گندم که در مرزعه سر از زیر خاک در میآورند، سپیدهدم ناگهان با درخشندگی خاصی ظهور میکنند. در این حال، پارتیزانها همه جا هستند.»[۳۶]
اگر قرار است نیروهای چریکی موفق شوند، باید از انهدام کامل خود به دست دشمن اجتناب کنند. مسأله یک جنبش چریکی پایان دادن به جنگ نیست، بلکه اقدام در جهت تداوم آن است. در روزهای اول زد و خوردها، هدف این است که چگونه از تفوق نظامی [دشمن] اجتناب کرد. تأکید چریکهای بر تاکتیکهای جنگ و گریز است تا برای ادامهی جنگ در روز دیگر زنده بمانند. مشکل مائو این بود که چگونه از زمین استفاده کند تا زمان به دست آورد. [۳۷]
مائو با استفاده از سرزمین وسیع چین، مناطق آزاد شده یا پایگاههای خود را برای اجتناب از ردیابی دشمن در درجهی اول در مناطق صعب العبور و غیرقابل دسترس بنیان نهاد. سپس با گذشت زمان و افزایش قدرت نیروها، مناطقی که پایگاهها در محاصرهی خود گیرند.
کوشش مشابهی در خصوص چگونگی استفاده از زمین برای کسب زمان از جانب کاسترو و گوارا در کوبا صورت گرفت. اما در اینجا به دلیل تفاوتهایی کوبا و چین در خصوص وسعت و شرایط زمین وجود داشت، تأکید کمتری بر پایگاههای دائمی گذاشتهشد و به تحرک توجه بیشتری مبذول گردید. فیدلیستها ایدهی فوکو Foco پرورش دادند که بر اهمیت نیروهای متحرک استراتژیک که به طور مداوم در حال تغییر موقعیت خود برای اجتناب از ردیابی دشمن و غافلگیری نیروهای متحرک استراتژیک که به طور مداوم در حال تغییر موقعیت خود برای اجتناب از ردیابی دشمن و غافلگیری نیروهای خصم بودند، تأکید داشت. تخریب پایگاه ثابت گوارا در درهی هومبریتو Hombruto در اکتبر ۱۹۵۷ و در اکتبر و در اوایل مبارزات به کوباییها آموخت که پایگاههای ثابت و بزرگ حتی در مناطق غیرقابل دستیاری، در مقابل رد گیری نیروهای باتیستا Batista آسیب پذیرند. آنچه از این واقعه عبرت گرفته شد این بود که نیروهای چریکی باید هرآنچه را نیاز دارند با خود حمل کنند. بدین ترتیب، براساس مفهوم فوکو، پایگاه چریکها سرزمینی است که این نیروها در آن در حال تحرک هستند.«سرزمینی که همپای چریکها گسترش مییابد. در مراحل اولیهی مبارزه، پایگاه تدارکاتی چریک در کوله پشتی اوست.» [۳۸] تناه در مراحل پایانی جنگ بود که انقلابیون کوبایی به تأسیس یک منطقهی امنیتی ثابت در مرکز سیئرامائسترا Sierra Maestra اقدام نمودند و از آن به عنوان پایگاهی ثابت برای مبارزه علیه قوای باتیستا استفاده کردند.
ایدهی فوکو در سالهای اخیر توسط نظریه پردازان جنگهای چریکی شهری، چون کارلوس ماریگلا، مورد استفاده قرار گرفته است؛ زیرا برای ماریگلا، شهر، آن گونه که کاسترو میگوید، «قبرستان چریک نیست.»[۳۹] از طریق عملیات فوکو که در خیابانهای غیر مرکزی شهر و آپارتمانها و خانههایی با ساکنین اجارهنشین فروان قراردارد، شورشیان قادرند ضمن حفظ موجودیت خود، به جنگی فرسایشی علیه نیروهای دولتی و مشابه با آنچه که چریکها در مناطق روستایی انجام میدهند، مبادرت کنند.
صرفنظر از محیطی که مبارزا در آن صورت میگیرد و یا روشهای متنوع توسعهی آنها، بنا به عقیدهی اکثر نظریه پردازان انقلابی، یک مبارزهی طولانی به چند «مرحلهی استراتژیک» یا فاز توطئه موسوم است، شورشگران اقدام به بنیان گذاری جنبش انقلابی از طریق پایه ریزی و گسترش روبنای سیاسی آن میکنند، کوشش در جهت افزایش حمایت عمومی را شدت میبخشند و بالأخره با انجام حملاتی محدود به مقداری اسلحه برای مبارزات آتی دست مییابند. در مرحلهی دوم که «بنبست استراتژیک» یا فاز برابری نام گرفته است، شورشگران به اقدامات خود برای گسترش ساختار سلولی به صورت پخش شدن لکهی جوهر ادامه میدهند و توجه خود را بر تاکتیکهای چریکی به منظور فرسایش نیروهای دشمن و بر قراری موازنهی قوای جدید متمرکز می گردانند. هنگامی که جریان تثبیت و افزایش تعداد نیروهای چریکی صورت پذیرفت، مرحلهی «ضد شورشگری به جنگهای متحرک تغییریافته، دشمن در مبارزهی سنتی بسیار به سختی شکست دادهمیشود.
اگرچه در تئوری، مدل تکامل سه مرحله مورد پذیرش اکثر جنبشهای انقلابی قرار گرفتهاست، اما جنگ داخلی چین و جنگ دوم هندوچین که به پیروزی کمونیستها در ۱۹۷۵ ختم شد، تنها مبارزاتی هستند که از هرسه مرحله گذر کرده اند. حتی پیروزی جیاپ در دینبینفو Dien Bien Phu، در ۱۹۵۴، گرچه از لحاظ روانی بسیار مؤثر بود، تنها بخش کوچکی از کل قدرت نظامی فرانسه را معدوم کرد. این پیروزی به معنای واقعی کلمه نمایانگر مرحلهی سوم موردنظر مائو نبود. به همین صورت در الجزیره، قبرس و فلسطین «پیروزی» شورشگران از طریق شکست نظامی دشمن به دست نیامد، بلکه چریکها سرزمین مورد نظر را از حیز انتفاع برای استعمارگران انداختند. و حضور آنان را از نظر سیاسی مشکل کردند.[۴۰]
باوجودی که در عملیات چریکی پارهای اهداف نظامی مشخص مانند به دستآوردن تسلیحات، واردآوردن تلفات بر دشمن برای گسترش بیش از حد خطوط ارتباطی خود به منظور اخلال در آنها دنبال میشود، نقش نظامی نیروها، هرچند حیاتی باشد، از اهمیت کمتری نسبت به مأموریت سیاسی جنبش برخوردار است. اگرچه تاکتیکهای چریکی عیانترین نماد جنگ انقلابی است، ولی کشمکش در دیگر زمینهها اغلب اثری برابر با عملیات نظامی، و حتی بیشتر از آن، در نتیجهی نهایی مبارزه دارند.[۴۱]
نوت: عکس فیچر از نیویورک تایمز گرفته شده است. اما با موضوع ارتباط محتوایی ندارد، ولی عملا طالبان در مناطق ثابت مشخص جایگزین میشوند که عملیات مافیایی خود را انجام دهند و این استراژی دادن مناطق امن در خور تأمل و بحث است. صرف به خاطری به خواننده ذهنیت داده شود که آیا این استراتژی در ست است یا غلط و اشتباه؟
ادامه دارد بخش چهارم بُعد اجتماعی-اقتصادی جنگهای انقلابی است.