نویسنده: جان بیلیس

مترجم:هوشمند میرفخرایی

بٌعد اجتماعی- اقتصادی

هدف کسب حمایتِ مردمی و همزمان با آن ایجاد آنچه که کارلوس ماریگلا، یکی از رهبران انقلابی برزیل[۴۲] از آن به نام «جوّ سقوط»Climate collapse نام می‌برد، به دلیل مبارزه‌ای که در همان اوقات بین سیستم‌های اجتماعی و اقتصادی رقیب در می‌گیرد، حائز اهمیت بیشتری می‌شود. جنبش انقلابی به طور مداوم بر بی‌عدالتی‌ها و فساد حاکم بر نظام تأکید می‌کند و نهادهایی مشابه ادارات و سازمان‌های دولتی، اقتصادی و اجتماعی در مناطق تحت کنترل خویش به وجود می‌آورد که نمایانگر ارزش‌های نیروهای انقلابی است. همانند سایر زمینه‌ها، مبارزات در این موارد نیز حالت منفی و مثبت دارد.

 

در بُعد منفی، کوشش‌های شورشگران برای کسب حمایت مردم از طریق بهره‌برداری از انگیزه‌های متنوع وجود دارد که اغلب از نارضایتی‌های اجتماعی و سیاسی ویژه‌ای نشئت می‌گیرد. اکثر نظریه‌پردازان معتقدند که اگر قرار است انقلا پیروز شود، باید این نوع نارضایتی هایی که کشور را «مستعد انقلاب» می‌کند، وجود داشته باشد، در این‌جا نیز نظرات متفاوتی در تئوری انقلاب ارائه شده است. برای مثال مائو معتقد است که می بایست «شرایط عینی» وجود داشته باشد؛ در این صورت تنها چیزی که لازم است یک هسته‌ی مرکزی برای سازمان دادن فعالیت‌های انقلابی است. از طرف دیگر نظریه‌پردازان دیگری همچون گوارا به این باور دارند که «ضرورت ندارد که منتظر تحقق کلیه‌ی شرایط لازم برای انقلاب شد؛ جنبش شورشگری می‌تواند آن‌ها را به وجود آورد.»[۴۳] تفاوت این دو نظر در تأکید بر جوانب گوناگون جنگ انقلابی است. گوارا بدین صورت توضیح می‌دهد: «به‌طور طبیعی نبایست تصور شود که تمامی شرایط یک انقلاب از طریق تکانی که توسط فعالیت‌های چریکی به آن داده می‌شود، به وجود می‌آید. همیشه باید به خاطر داشت که حداقلی از این شرایط وجود دارند که بدون آن، برپایی و پاگیری اولین مرکز (شورش) قابل اجرا نیست.»[۴۴]

صرف‌نظر از آن‌که آیا یک کشور باید در آستانه‌ی انقلاب باشد یا خیر، و جدا از این‌که آیا این شرایط را می‌توان با بهره برداری دقیق از «حداقل شرایط» لازم که وجود دارد، خلق کرد یا خیر، این توافق هست که اولین قدم در راه آماده سازی مقدمات یک مبارزه انقلابی، ارزیابی جزء به جزء و دقیق جامعه‌ای است که کشمکش در آن صورت خواهد گرفت. مائو و جیاپ در آثار خود به ضرورت تجزیه و تحلیل اجتماعی، اقتصادی و ساختار سیاسی جامعه توجه ویژه‌ای مبذول کرده‌اند. هر دوی آن‌ها بر نیاز به درک بافت‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه برای تعیین شکل فعالیت‌های انقلابی و بهره برداری از تضادهای موجود تأکید دارند. تصویر و تفصیل شایسته‌ای از اهمیت چنین بررسی دقیقی در خصوص سوریه توسط تی.ئی.لارنس در کتاب هفت ستون خرد آمده است. او می نویسد:

«...طبیعت این کشور را به مناطق مختلفی تقسیم کرده‌ است. انسان با بسط طبیعت، به قسمت‌های مختلف آن پیچیدگی بیشتری بخشیده است. هریک از این قسمت‌های... اصلی به نوبه‌ی خود به طور مصنوعی به جوامعی در تضاد باهم تقسیم شده است. برای هجوم به ترک‌ها، ما باید این جوامع را دور یکذیگر جمع می‌کردیم. فرصت‌ها و مشکلات فیصل در پیچیدگی‌های سیاسی سوریه که به طور ذهنی آن‌ها را همچون یک نقشه کنار هم آوریم، قراردارد. در خلال دو سال، فیصل هر روز زحمت کشید تا تعداد بیشماری از اجزای کوچک که جامعه‌ی عرب را تشکیل می‌دادند کنار هم آورده، آنان را در یک صف‌آرایی علیه ترک‌ها باهم ترکیب کند. [۴۵]

سوای بهره براداری از تضادها که با این چنین تجزیه و تحلیلی ممکن می‌شود، شورشگران به صورت مثبت تری به رقابت با حکومت از طریق زیربناهای اقتصادی و اجتماعی که در مناطق آزادشده تأسیس می‌کند، می‌پردازند. همان گونه که قبلاً اشاره شد، این زیربناها به مثابه زیربناهای مشابه حکومتِ وقت عمل می‌کنند. مائو و هوشی مین بویژه با از بین بردن طبقه‌ی زمیندار تلاش کردند تا در مناطق تحت کنترل خود چیزی را که بنا بر باورشان جامعه‌ای با مساوات بیشتر بود، توسعه دهند و سیستم متمرکزی را برای سازمان اقتصادی در راستای ارزش‌های اعتقادات ایدئولوژیک خود به وجود آورند. آن‌ها در تبلیغات‌شان تأکید مستمری بر مزایای ذاتی چنان سیستم اجتماعی اقتصادی کمونیستی در مقایسه با نظام حکومتی وقت داشتند.

همگام با هدف ایجاد ساختار اجتماعی-اقتصادی رقیب، نیاز حیاتی برای تأسیس پایگاه اقتصادی به منظور حمایت از فعالیت‌های جنگی احساس می‌شود.[۴۶] برای مثال در خلال انقلاب به منظور کوبا، کاسترو توانست کلیّه محصول قهوه در اورینته‌ی شمالی Northen Oriente را، به ارزش ۶۰ میلیون دلار، تحت کنترل درآورد و پس از صدور اجازه‌ی ارسال آن به بازارها، مالیات وضع‌شده بر محصول کشاورزان را به نفع جنبش چریکی جمع آوری کرد.

بجز فعالیت در جهت تقویت اقتصادی خود، جنبش اغلب یکی از نهادهایی که در بنیه‌ی اقتصادی دشمن نقش مؤثری بازی می‌کند مورد هدف قرار می‌دهد.[۴۷] حمله به پالایشگاهها، بنادر و تسهیلات مخابراتی و نهادهایی که با زندگی تجاری دولت در کل ارتباط تنگاتنگی دارد، تماماً با این هدف طرح ریزی می‌شود که باعث هرج و مرج اقتصادی و کاهش میزان سرمایه گذاری شود و فشار اقتصادی جنگ را تحمل ناپذیر کند. هدف تروریست‌ها در مالایا این بود که با حمله به مزارع کائوچو که اهمیت حیاتی زیادی برای ثبات و رونق اقتصادی کشور داشت، در اقتصاد آن کشور گسیختگی ایجاد کنند. البته در این مورد نیروهای انقلابی تا اندازه زیادی با ناکامی مواجه شدند.

بُعد فرهنگی و آرمانی

مبارزه برای تفوق فرهنگی ارتباط نزدیکی با کشمکش در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد. این مبارزه‌ای است بین نظام ارزشی موجود جامعه و ارزش‌های نظم جدید.[۴۸]

شورشگران اغلب سعی می‌کنند تا قدرت حکومت مرکزی و حامیان آن را با تأکید بر بدترین خصوصیات نظام حاکم تضعیف کنند. جبه‌ی آزادی‌بخش ملی در ویتنام قسمت اعظم انرژی خود را صرف برجسته کردن موارد فساد، استثمار، شکنجه، بازار سیاه، فحشا و خصوصیات عدم برابری موجود در جامعه‌ی ویتنام جنوبی کرد.[۴۹] همزمان با این اقدامات، آن‌ها جنبش خود را در قالب ارزش‌های چون صداقت، خلوص از خود گذشتگی و فداکاری، تنگدستی و انضباط ترسیم کردند. داگلاس پایک در تحلیلی ار ویت کنگ، آورده است که جبهه‌ی آزادیبخش ملی کوشش می‌کرد تا نهضت خود را به عنوان یک جنبش «اخلاقی بزرگ» تصویرکند.

     فضیلت واژه‌ای طلایی بود. آرمان[جنبش] عبادت بود از وظایف اخلاقی   مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی مطلق، که اصول اخلاقی الزام‌آور رهنمای     آن‌ها بود. انجام وظیفه تحت فرمان رهبری بافضیلت، به خودی خود    عالی ترین ارزش محسوب می‌شد. توجه زیاد به قانون و قانونی بودن اعمال صرفا کوششی برای کسب مشروعیت نبود. بلکه هدف از آن،      توجیه صحت اخلاقی آرمان جنبش بود. چون حامی جنبش آزادی‌بخش ملی    از لحاظ اخلاقی برتر از دشمن بود، بنابراین از نظر سیاسی و

     نظامی نیز برتری داشت. اخلاق‌گرایی خود را در قالب روح بی ریایی   و صداقت به نمایش می‌گذاشت. و جنبش آزادی‌بخش ملی، گفتار و     کردار در هاله‌ای از صداقت پوشانده‌بود.[۵۰]

مبارزه‌ی مشابهی را کاسترو و گوارا در کوبا به راه انداختند. آن دو در خلال نقلاب، در آثار و مصاحبه‌های مطبوعاتی خود بر سرکوب و دیکتاتوری رژیم تأکیدکردند و در مقابل عدالت و فضیلت آرمان‌های جنبش خود را برجسته نمودند.

بُعد روانی

بخش اعظم مبارزه در زمینه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی ارتباط تنگاتنگی با «مبارزه برای تسخیر ذهن مردم» دارد. هم در تئوری انقلابی و هم در عمل تأکید بسیاری بر استفاده از تکنیک‌های تبلیغاتی برای جلب حمایت خلق و بی اعتباری حکومت گذاشته شده‌است. اهمیت این بخش از فعالیت‌های انقلابی تأکید مائو بر عوامل زمان، مکان وارده را نشان می‌دهد.[۵۱] بنا بر استدلال مائو، شورشگر باید فضا را با زمان مبادله کرده، از زمان به دست آمده برای ساختن اراده استفاده کند.

ضرورت وجود یک استراتژی مؤثر برای ادامه‌ی جنگی تبلیغاتی هم در آثار مربوط به جنگ‌های چریکی شهری و هم در کتب مربوط به مبارزات چریکی روستایی مورد بررسی قرارگرفته‌است. کارلوس ماریگلا هدف اصلی عملیات تروریستی ر ایجاد یک «جوسقوط» می‌داند که در آن روحیه‌ی عناصر نظامی و غیرنظامی حکومت به آرامی به وخامت می‌گراید.[۵۲] ایجاد چنین جوّی، به طور دقیق هدف برنامه‌ی تبلیغاتی تقریباً موفقی موسوم به بین‌وان Binh Van بود که جبهه‌ی آزادی‌بخش ملی در ویتنام و به منظور جذب افراد ارتش ویتنام جنوبی و کارمندان اداری آن حکومت به اجرا در‌‌آورد.[۵۳] براساس یکی از مدارک به‌دست‌آمده از جبهه‌ی آزادی‌بخش ملی در ۱۹۶۱، هدف از بین‌وان، ایجاد بی‌نظمی در نیروهای دشمن، افزایش میزان حمایت از جنبش در صفوف آن‌ها، و تضعیف آخرین ستونی که حکومت بر آن استوار است، بود[۵۴]

به یک معنی، هر‌آنجه که یک شورشگر انجام می‌دهد به نحوی طرح ریزی می‌شود که اثری روانی بر دشمن بگذارد. بویژه عملیات نظامی تنها با معیارهای‌ نظامی سنجیده نمی‌شود؛ بلکه این عملیات بیشتر از لحاظ روانی و سیاسی اهمیت دارند. بدین‌ لحاظ است که از نظر رابرت تابر یک چریک «عمدتاً یک مبلغ، آشوبگر و پخش کننده‌ی افکار انقلابی است که از یک مبارزه‌ی فیزیکی به عنوان ابزاری برای ایجاد آشفتگی و درهم ریختگی استفاده می‌کند.»[۵۵] کشمکش نظامی تنها یک کاتالیزور است. از طریق جریانی که ماریگلا، آن را «استراتژی نظامیگری» می‌نامد، شورشگران تلاش می‌کنند سطح انتظارات انقلابی و مشارکت مردم در نهضت را فزایش داده، محیط مناسب روانی برای رشد جنبش انقلابی و نابودی نهایی حکومت به وجودآورند. بنابراین، هر نبردی با یان هدف طرح‌ ریزی می‌شود که ناتوانی ارتش را نشان دهد و حکومت حاکم بر آن را بی اعتبار گرداند. هر برخوردی نظامی درسی است که هدف از آن ارتقای سطح آگاهی انقلابی است.

بُعد بین المللی

منهای کشمکش روانی برای کسب وفاداری توده‌ها در داخل، شورشگران اغلب از صحنه‌ی بین المللی نیز جهت تحصیل حمایت برای آرمان خود استفاده می‌کنند. جنگ تبلیغاتی غالباً در خارج از مرزهای یک کشور آغاز می‌شود تا برای فشار به حکومت مرکزی و حامیان آن، پشتیبانی بیشتری در عرصه‌ی بین المللی حاصل شود. شورشگری خود را به لباس داوود در می‌آورد و دشمن خود را با هیبت الیاس مجسم می‌کند تا بتواند حس همدردی و عدالت خواهی ناظران در سایر کشورها را به نفع خود تحریک کند. هدف این‌است که تصویر مردمی دلاور را ترسیم کند که به منظور کسب استقلال با «قوای هیولای دیکتاتوری و سرکوب مبارزه می‌کند.»

شاید موفق‌ترین طرفدار مبارزه‌ی تبلیغاتی در سطح بین‌المللی، وونگوین جیاپ باشد. او در کتاب جنگ خلق، ارتش خلق به تشریح تکنیک تجهیز حمایتی جهانی می‌پردازد که از اهمیتی حیاتی در مبارزه علیه فرانسویان و آمریکاییان برخوردار بود. جیاپ خاطرنشان می‌کند: «درسیاست خارجی، می‌بایست کوشش شود تا حمایت خلق‌های پیشرو در سراسر جهان را ده دست آورد» و بویژه بر افکار عمومی در کشور دشمن تأثیر گذارد.[۵۶] گرچه ارزیابی میزان دقیق موفقیت مبارزه‌ی تبلیغاتی جیاپ کار مشکلی است؛ اما محتمل به نظر می‌رسد که این مبارزه سهمی در کمک به تجهیز حمایت بین المللی برای ویتنام داشت و شاید بر افکار عمومی در فرانسه و ایالات متحده نیز مؤثر بود. در هر دو مورد ممکن است مبارزه تبلیغاتی ویتنام که هدف آن تأثیر برجمعیت دو کشور مذکور بود، تأثیر بسزایی در برانگیخته‌شدن حمایتی گسترده به نفع ویتنام شمالی نداشته‌است. اما به نظر می‌رسد که این تبلیغات موجب تسریع جریان به زیر سؤال رفتن جنگ و میزانی از تضعیف روحیه مردم آن کشورها نسبت به جنگ شد که در آخرین تحلیل، از عوامل تعیین کننده در فشار به هر دو کشور برای عقب نشینی از ویتنام محسوب می‌شود.

در هر دو مورد، پیروزی شورشگران نتیجه‌‌ی بیزاری مرد از جنگ، هزینه‌های زیاد ادامه‌ی آن و ضربه به حیثیت دولت‌ها در گیر بود. در هر دو مبارزه، جیاپ موفق شد تا با تبدیل جنگ به یک شرمساری سیاسی بزرگ که هم از نظر داخلی و هم در صحنه‌ی بین المللی به صورتی غیرقابل تحمل در آمده بود، به اهداف خود دست یابد.

اگرچه مائو بر اهمیت عامل اتکا به خود تأکید دارد. اما حمایت مادی و معنوی از خارج، بویژه از جانب کشورهای همسایه، غالباً اهمیت زیادی برای نهضت انقلابی در حال مبارزه دارد. حمایت شوروی و جمهوری خلق چین از نیروهای کمونیستی و یتنام در جنگ اول و دوم هندوچین، به روشنی اثر زیادی در برپانگاه داشتن نیروهای انقلابی در مبارزه‌ی آن‌ها علیه فرانسویان و آمریکاییان داشت. پناه و محل عبور خطوط تدارکاتی از کشورهای کامبوج و لائوس برای شورشیان ویتنامی میزیت چشمگیری داشت. در مقابل، حداقل بخشی از شکست نیروهای کمونیست در مالایا نتیجه‌ی عدم موفقیت آنان در دستیابی به کمک‌های گسترده‌ی خارجی و انزوای جغرافیایی کشور بود. به همین شکل، هنگامی که حمایت خارجی از کمونیست‌های یونانی از طریق یوگوسلاوی پس از جدال سیاسی بین تیتو و استالین در ۱۹۴۸ قطع شد، شانس موفقیت شورشگران یونانی نیز بشدت کاسته شد.