از قریهٔ ما (بوسعید) که یکی از قریه های السوالی جاغوری است، کسی به مکتب سرکاری نمی رفت؛ زیرا مکتب سرکاری نداشت. ما چند نفر رفیق صمیمی بودیم، که در مدرسهٔ سنتی و ملایی درس می خواندیم. صبح در حدود ساعت هشت، سر صف می ایستادیم و سرود خیرباد و خیرباد و شرها دورباد و دورباد می گفتیم. بعد همه در ردیف های مشخص می نشستیم و سبق می خواندیم. در آن زمان، خوب یادم نیست که پنج کتاب می خواندیم و یا حافظ و به اصطلاح، تازه خود خوان شده بودیم. این بیت شعر سعدی را از بر بودیم و گاهی با خود زمزمه می کردیم:رعایت دریغ از رعیت مدار / مراد دل خواهان برار/ گاهی سه چهار نفر با هم با صدای بلند می خواندیم. ملای قریهٔ ۱۸۰ خانه ای ما، مرحوم شیخ محمد هاشم از تمکی بود. تمکی یکی از قریه های مربوط ولسوالی قرباغ است و مردم تمکی از از قوم سعیدی و چهار دسته اند.
نویسند: حسن رضایی 4 جنوری 2014
یک بود ویکی نبود غیر از خدا هیچ کسی نبود، جوانی بود معروف شده بود به کل بچه، که عاشق دختر پاشاه بود. پس از تلاش های فراوان و رنج های بسیار، شب هنگامی خود را به حرم سرای پاد شاه می رساند.