محمدشریف سعیدی 
 

به مردم آواره و در جنگ مانده ام...

گردباد

 

درهاي باز زلفي و زنجير خورده اند
كلكينچه هاي بسته چرا تير خورده اند

باد خزان به كوبه زند قفل قفل را
يا برچه نوبه نوبه زند قفل قفل را

در خانه ها سكوت چو در شيشه شاپرك
در شيشه مرده است نه در بيشه شاپرك

هادی میران 

ضعیف و بی‌کفایت، بی‌بخاری
تو از نامردهای نامداری

وطن در شعله‌‌ی تبعیض سوزد
تو در خوابی و قانون می‌نگاری

لباس مرگ را پوشیده مردم
و تو از بوتل قدرت خماری

به خون غلطیدن دل‌های ما را
از آن بالای قدرت می‌شماری

گمانم ناله‌ های تلخ مردم
برای تو شده صوت قناری

به خاطر دار، در این ملک خونین
زمین مرغ است و حاکم‌ها جواری

نمی‌ماند به تو حسن صدارت
نمی‌ماند به مردم رنج و خواری

به یگ گردش جهان وارونه گردد
به یک باران شود یک سیل جاری

ز من می‌ماند این شعر پریشان
ز تو می‌ماند اما شرمساری
+++

«قند تلخ»

شناسنامه کتاب:

عنوان: قندتلخ

شاعر: نعمت دریاب

ناشر: نشرواژه

ویراستار: قنبرعلی تابش

برگ‌آرا: زهرا احمدی

طراح جلد: نعمت روهان

چاپ: واژه؛ کابل.

«قند تلخ» عنوان مجموعه اشعاری شاعر جوان و خوش ذوق، نعمت دریاب است. در یاب در سال ۱۹۹۰م، در اٌلسوالی جاغوری ولایت غزنی چشم به جهان گشوده، رشد کرد. فعلا در شهر سیدنی زندگی می‌کند و در رشته سیول اینجینری در همین شهر تحصیل کرده، مشغول کار است. او ذوق شعری داشته علاقمند ادبیات زبان شرین فارسی است.

محمد جمعه رضایی
 

محبت دوستان قدیم، عکس های مملو ازخاک ، پوستر های شیک کاندیدا ها، یک دست قالین دستباف مزار شریف و چند جلد کتاب هدیه های است که چمدانم را پر کرده است. دیدار دوستان دبستان که حال همه اساتید وسرورند، آرزویی بود که برآورده شد. هرچند این سفر که حج اکبرمن بود، نیمه تمام ماند. جای بودا در این نوشته خالی، غزنی باستان ودوستان مقیم آن جا حسرت دیدارشان بردل هم چنان سنگین است.

هنوز تلویزیون ندیده بود چه برسد به سینما و فیلم سینمایی. کودک هفت‌ساله‌ای که الفبا نمی‌دانست، در نخستین روزهای ورودش به مکتب، برای بازیگری در نقش اول فیلمی برگزیده شد که بعدها چندین جایزۀ معتبر بین‌المللی را برد. نیکبخت فرهمند با بازی در فیلم "بودا از شرم فروریخت" ساختۀ حنا مخملباف، کارگردان شناخته‌شدۀ ایرانی به شهرت رسید.