یعقوب یسنا 

چرا «درهمجوشی»؟ نمی‌شد برای خوانش این سه شعر، نامی بهتر انتخاب کرد؟ منظور از بهتر این‌که دارای جنبه‌ی ادبی و فرهنگی می‌بود. درهمجوشی چیست؟ سخنی از مارکس است، هرچیزی سخت که نتواند تحول کند، دود می‌شود و به هوا می‌رود. با وصف تغییر و تحول چیزها؛ آیا روزگار معاصر، روزگار به غبار تبدیل‌شده‌گی نیست؟ به‌نوعی همه‌چه به‌هم آمیخته‌اند، یک شبح عظیم غبارگون را شکل داده‌اند ‌که بیشتر به درهمجوشی می‌ماند. 

دکتر حفیظ شریعتی

تفاوت زبان، گویش و لهجه
در زبان‌شناسی، به گونه‌ای از طرز تلفظ‌های ویژة یک گروه زبانی گویش می‌گویند. تقریباً در تمامی ‏زبان‌های جهان، گروه‌هایی با گویش‏ها‏ی گوناگون وجود دارند. مجموعه تلفظ‌های ویژة یک گروه به‏طورمعمول‏ قانون‌مند و مطابق ضوابط ثابتی صورت می‌گیرد. گویش‏ها‏ به‏طورمعمول‏ با مناطق جغرافیایی ویژه ارتباط دارند.

حسن رضایی

تنِ خسته‌اش را از خیابان شمشیر، به‌سوی کنار دریا می‌کشاند. با خود فکر می‌کرد. می‌خواست، چیزی بنویسد. نمی‌دانست خاطراتش‌را بنویسد و یا قصه‌ی زندگی‌ و سفرنامه اش را. رفت و رفت، کنار دریا بالای هره دیوارک چسپیده به خیابان نشست. نی‌نی‌چشم‌های‌آبی رنگش را به سطح نیلگون دریا، امواج خروشان و کف آلود آن بخیه‌زد. امواجی که خود را به ساحل می‌کوبید و بر می‌گشت. زباله‌هایی را که آدمیان به دریا انداخته‌بودند، پس می‌داد. بسان تفاله‌های هضم ناشده، زباله‌ها ‌را قی‌ می‌کرد.

 

فاضل کیانی

گل‌چهره، از روزگار کودکی و خانه پدر تنها چیزی که یادش بود، آغوش گرم و پرمهر مادر بود، آغوش گرم و پرمهر مادر بود. او می‌گفت که چگونه مادر تا دل‌های شب بر بالین وی می‌نشست و آرام آرام چنین‌ زمزمه‌ می‌کرد:

شب هجران سحر موشه نموشه

مهرت از دل بدر موشه نموشه

از همان خنده‌های قندیت

لب من پر شکر موشه نموشه

گل‌چهره به یاد داشت که مادرش افسانه دو بُت بزرگ بامیان را برایش چنین نقل می‌کرد: نام آن‌ بت بزرگ «سلسال» و نام آن بت کوچک «شهمامه» بود. سلسال پسر جهان پهلوان بامیان بود و شهمامه دختر میر بند امیر. سلسال در نیرومندی و دلیری و آشنایی به آداب و فنون پهلوانی بی‌همتا بود، و شهمامه نیز در زیبایی و دلیری بر سر زبان‌ها.

تدوین: همایون هوتک

شهر غلغله به ساحه‌ی بزرگ و وسیعی اطلاق می‌شود که به طرف جنوب تپه‌‌ای که مجسمه‌های بودای بامیان در آن قراردارد، واقع است. سلطان جلاالدین خوارزمشاه‌ مشهور ه «خدابنده» آخرین شاهی بود که در این شهر سلطنت نمود. ویرانی وسقوط کامل این شهر با شکوه در سال ۱۲۲۱ بعد از میلاد صورت گرفت. سالی که چنگیزخان فاتح بزرگ مغولی به سرداری قشون خونخوارش آخرین موانعی که او را ار هند جدا ساخته‌بود از بین بر می‌داشت.