برگزاری انتخابات سراسری، ازاد و عمومی مطابق با قانون اساسی و قانون انتخابات از وظایف مهم حکومت و کمسیون انتخابات است. اصل حاکمیت قانون و برگزاری انتخابات بر اساس قانون ضامن دموکراسی و اصل برابری حقوق شهروندی و تامین کننده ثبات سیاسی و امنیت ملی است. نقض قانون اساسی و قانون انتخابات توسط کمسیون انتخابات و حکومت علاوه بر اینکه ناقض استقلالیت کمسیون انتخابات در مدیریت انتخابات ولایت غزنی بود، اعتراضات مدنی و مردمی را باعث گردیده و در نهایت موجب شد تا انتخابات این ولایت همزمان با دیگر ولایات کشور برگزار نگردد.
ادامه مطلب: ايجاد ولايت جاغوري راه حل اساسي مشكل انتخابات غزني است.
آصف دانش
درکشوری چون افغانستان که بی عدالتی در آن بیداد میکند. به وجود آمدن جریانهای عدالتخواهی، یک امر طبیعی وضروری است. مخصوصا درچند سال اخیر وبا روی کار آمدن حکومت به اصطلاح وحدت ملی، و به اوج رسیدن تبعیض وبی عدالتی در تصمیمات ظالمانه وهدفمند حلقه های فاشیزم درون حکومتی ، حرکتهای میلیونی عدالتخواهی چون جنبش تبسم وجنبش رشنایی هم شکل گرفت.
ادامه مطلب: احمد بهزاد قلب تپنده جریانهای عدالتخواهی درافغانستان
فرستنده گزارش: سردار قلندری
به روز دو شنبه، تاریخ 23 میزان 97، همایش بزرگ حمایتی، به همت مردم غوربند ولایت پروان، از کاندیداتوری الحاج غلام سخی پارسایی در چهلستون کابل برگزار گردید.
نشست با تلاوت آیات قرآن کریم، توسط قاری سید صدیق «سادات» آغاز گردید و همگی به احترام «سرود ملی» ایستادند. دبیر جلسه، مولوی سراج الدین بدخشی پیرامون «تغییر» با الهام از آیه های قرآن سخن گفت و در مورد فرمود:« خدا مردمی را که در خود تغییر بیاورند، از زیر یوغ استبداد، انحصارگرایی و اجانب آزاد می کند».
ادامه مطلب: همایش حمایتی مردم غوربند از کاندیداتوری الحاج غلام سخی پارسایی
مدیریت «طرح نو»
http://tarhenaw.com/?p=2242
یکی از معضلات سیاسی- اجتماعی ما که (خیلی از نابسامانیها و وضعیت ناگوار کنونی محصول و برآیند آن است)، نبود افکار عمومی هوشمند و فعال سیاسی است. این نقطهضعف ناشی از ضعف فهم مسایل سیاسی و پدیدههای اجتماعی است. عدم فهم درست مسایل سیاسی و اجتماعی اختصاص به عامه مردم ندارد بلکه حتی تیپ تحصیلکرده و مدعی و متوهم همهچیزفهم ما را نیز شامل میشود. گاهی برداشت و تحلیل تحصیلکردگان و مدرک داران ما از مسایل اجتماعی و سیاسی بهطور غیرمنتظرهای ناامیدکننده است. ما چه در سطح عوام و چه در سطح خواص با افکار عمومی علمی، هوشمند، دانا و توانا روبهرو نیستیم. از همین رو افکار عمومی ما در مواجهه با رخدادها و پدیدههای اجتماعی و کنش کنشگران سیاسی فعال برخورد نمیتواند و همیشه منفعل و بهجای فهم مساله درصدد پوشاندن صورت مساله هست. به خاطر همین مشکل و به دلیل همین ضعف در بینش و منش، ما توانایی حل مسایل خود را نداریم و افکار عمومی جامعه توان تفکیک مسایل و معضلات پیشآمده را حتی در حوزه تحصیلکردگان ندارند.
مریم شاهی
فکر کردم که ننویسم و طرف خاصی را در انتخابات پیشرو نگیرم؛ اما دیروز که سخنرانی آقای پارسایی را در همایش غرب کابل شنیدم، این صدا برایم، آشنا بود. سخن از دردهایی بود که سالها با تمام وجود احساس کرده بودم.
من یک هزاره سنی نیستم. در ایران متولد شدهام و در آنجا درس خواندهام؛ اما هویت من، همیشه با تبعیض و محرومیت همراه بود. برای ایرانی ها هویت افغانی یا همان افغانستانی، برابر با چشم های بادامی و بینی های پهن بود که گاهی ما را با مردمان جنوب آسیا اشتباه میگرفتند. درست زمانی که باید بهخاطر اول شدن، در درسهایم، در منطقه جایزه میگرفتم پرونده/دوسیه تحصیلیام را زیر بغلم دادند و گفتند برو خانه بنشین و درست زمانی که خبرنگاری را در تلویزیون ایران آموختم، از رفتن به مراسم های خبری محروم می شدم و سوالهای مصاحبهام را به همکاران ایرانیم می دادند؛ چون آنها نتوانسته بودند برای وزیرشان سوال طرح کنند. بهخاطر اینکه هویت من، جرم بود و باید از تمام حقوق شهروندی محروم بودم.
به افغانستان که آمدم بهخاطر اینکه شهروند درجه سوم بودم، در وزارت معارف با مدرک تحصیلی در دستم گریستم؛ چون پشتوانه سیاسی نداشتم و از من در قبال تایید مدرکم تقاضای جنسی کرده بودند.
در کابل، بسیاری مرا به عنوان یک خبرنگار می شناسند. من باید بی طرف باشم؛ اما من هم شهروند این جامعه هستم و جدای از شغل و موقعیتم از دوستان عزیز می خواهم که این نوشته مرا از چشم یک شهروند دردمند بخوانند.
هستند در این شهر نامزدهای انتخاباتی که بیان عالی دارند و پرشور سخن می گویند و می نویسند تا جوانان را بر سر شور بیاورند آنها هم بگویند و بنویسند از این نامزدها. آقای پارسایی به اندازه این عزیزان بیان عالی ندارد؛ اما من به عنوان شهروندی که سخنانش را شنیدم، حس کردم که در سخنش صداقت و درد دارد و از دردهایی حرف میزند که نسل های پیاپی از این دردها به خود پیچیدهایم و گرفتار مصلحت اندیشی های کوتاه مدت شدیم و دم بر نیاوردیم. حال به این سخن شهید مزاری، بیش از هر زمان دیگر باورمند شدم که اگر امروز کار نکنیم صد سال دیگر عقب میفتیم.
علاوه بر این ها، صدای پارسایی برای من و ما یک مفهوم خاص دیگر هم دارد، صدای اقلیت هایی که هویتشان با محرومیت گره خوردهاست و مجبورند خود را در هویت این و آن بیان کنند تا شاید دیگر بهخاطر هویتشان محرومیت نکشند و در حاشیه سیاست نباشند؛ اما همیشه همین آش بوده و همین کاسه.
صدای پارسایی نه فقط صدای هزاره سنی و در کل هزاره ها؛ بلکه صدای آن پشه ایی هم هست که تلاش می کند به زبان پشتو سخن بگوید تا شاید بتواند در حکومت و سهم گیری های سیاسی سهمی بیابد. صدای آن اقلیت سیکی هم هست که عبادتگاهش به آتش کشیده می شود و نمی تواند دم بر آورد. به نظر من صدای پارسایی نه مفهوم پول دارد نه مفهوم زور، صدای پارسایی برای ما یک امید قدرتمنداست که اقلیت ها بتوانند، بعد از این، با هویت خود فقر و محرومیت نکشند.