سرور کسمایی
در ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱، فعالیت «مموریال»، قدیمیترین نهاد حقوق بشری مستقل روسیه که در دوران پرسترویکا توسط آندری ساخاروف، برندهی جایزهی صلح نوبل، همسرش النا بونِر و چند تن از یاران و همراهانشان برای ثبت جنایتهای دوران استالین بنیانگذاری شده بود، پس از ۳۲ سال، توسط دادگاه عالی روسیه ممنوع اعلام شد. دادستان این دادگاه، الکساندر جَفَریوف، در کیفرخواست خود تلاش «مموریال» را معطوف به «چرکین کردن سیمای اتحاد جماهیر شوروی» و «اعادهی حیثیت از نازیسم» خوانده و خواهان غیرقانونی اعلام کردن آن شده بود. حکم نهایی دادگاه با یورش به دفتر مموریال و به تاراج بردن اسناد و مدارک قربانیان، بازماندگان و خانوادههای زندانیان پیشین اردوگاههای کار اجباری (گولاگ) اجرا شد.
سارا وارینگ
برگردان: افسانه دادگر
بیست سال قبل هنگامی که جورج دابلیو. بوش «جنگ با ترور» را اعلام کرد، میتوانستیم این فکر را موجه بدانیم که این عبارت بدون هیچ تبعیضی انتخاب شده است.
اگر آن دو کلمهی اساسی ــ «جنگ» و «ترور» ــ نه روی میز بوش در کاخ سفید بلکه مثل ورقهای بازی روی میز قمار پشت و رو شده بود، آیا به طور غریزی دلمان نمیخواست که دوباره ورقها را بُر بزنند و از نو تقسیم کنند [تا شاید این بار مثل علت و معلول پشت سرِ هم ظاهر نشوند]؟ مفهوم «ترور» یا ترجیحاً «تروریسم» پس از واقعهی 11 سپتامبر همیشه روی میز بود، اما «جنگ» چگونه میتوانست به عنوان پاسخ درست به خشونت انتخاب شده باشد؟
آدار کوهن
بازگردان: وفا ستوده نیا
من در یک جلسهی زوم هستم، با صفحهای پر از مربعهای سیاه حرف میزنم و سعی میکنم که از این فضای خالی صدایى بیرون بکشم. حاضران در جلسه همگی اعضای یک هیئت اجرایی هستند و در مورد جهتگیری استراتژیک شرکت خود، سردرگماند. بعضى از آنها دیگر با هم صحبت نمیکنند و کارمندان و سهامداران از این ماجرا متضرر شدهاند. اغلب اوقات فضای جلسه انفجارى است و در بهترین حالت پرتنش. فقط دوربین من روشن است و خودم را میبینم که میکوشم خوشبین به نظر برسم.
مهدی شبانی
رؤسای دولتها و سران نظامی، وطندوستی را دلیل اصلی پیروزی در جنگها میدانند اما واقعیت این است که سربازان برای فراموشیِ آنچه انجام میدهند و آنچه بر سرشان میآید، اغلب مست و نشئه جنگیدهاند. یکی از موضوعات مهمی که عمدتاً نادیده مانده، نقش اعتیاد سربازان به موادمخدر در نبردها است.
ادامه مطلب: موادمخدر و جنگ؛ آنچه در تاریخ نبردها ناگفته مانده است
مایکل والزر
مترجم: عرفان ثابتی
آیا لیبرالیسم هم «ایسم»ای مثل دیگر «ایسمها» است؟ به نظرم، زمانی چنین بود. در قرن نوزدهم و نخستین سالهای قرن بیستم، لیبرالیسم ایدئولوژی جامعی بود: بازار آزاد، تجارت آزاد، آزادی بیان، مرزهای باز، دولت کمینه، فردگرایی شدید، آزادی مدنی، رواداری دینی، حقوق اقلیتها. اما امروز این ایدئولوژی را لیبرتارینیسم میخوانند، و اکثر کسانی که خود را لیبرال میدانند، دستکم همهی اینها را نمیپذیرند. امروز در اروپا احزابی را نمایندهی لیبرالیسم میشمارند که یا مثل «حزب دموکراتیک آزاد» آلمان لیبرتارین و راستگرا هستند یا مثل لیبرال دموکراتهای بریتانیا با حالتی معذب در حد فاصل میان محافظهکاران و سوسیالیستها قرار دارند، و از هر دو طرف سیاستهایی را وام میگیرند بیآنکه خود عقیدهی راسخی داشته باشند. همانطور که در «طرح تازه» (New Deal) دیدیم، لیبرالیسم در آمریکا نسخهی بسیار کمرنگی از سوسیال دموکراسی است. پیروان این نوع لیبرالیسم هم عقیدهی راسخی ندارند و بسیاری از آنها نئولیبرال شدهاند.