نویسنده: داکترلطیف پدرام

بسم تعالی؛

نامه‌ی سرگشاده به جناب آقای معصوم ستانکزی ریس محترم امنیت‌ملی دولت جمهوری اسلامی افغانستان!
با تقدیم احترامات فایقه.

یک تعداد از بچه ها داخل چوک خیمه کوچکی داشتند مرا به نان دعوت کردند با آنها به طرف چوک میرفتیم که ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید هیچ چیزی نفهمیدم برای مدتی گیج و گنگس شده بودم دقیق نفهمیدم چه اتفاقی افتاده است بلند که شدم دیدم خیابان را خون و جنازه گرفته است بعد از دقایقی انفجار دوم...
 
 
 نویسند: لیلافروغ محمـدی
 
در پایان شب قبل از دوم اسد بعد از اینکه خلیلی شورای عالی مردمی را ترک کرد باقیمانده اعضای شورا کمیته ای تشکیل داد تا فردا در صورتی که کدام مشکلی به وجود بیاید به صورت فوری تصمیم بگیرند، با زنگ امید من هم به طرف محل جلسه رفتم کمی پایین تر از تانک تیل، همه جمع شده بودند تصمیم بر این شد که بمانیم تقسیم وظایف شد که هر کس به نوبه خودش وظیفه ای را بر عهده گرفت یکی آوردن خیمه، دیگری تهیه آب و غذا همه از کنار هم متواری شدیم هر کدام مان به سمتی رفتیم.
هوا گرم و آفتاب سوزان باعث شده بود که همه معترضان برای دمی نفس گرفتن به سایه های دیوار، موتر و داخل چوک پناه ببرند،تعداد معترضان نسبت به اول صبح کمتر شده بود.
یک تعداد از بچه ها داخل چوک خیمه کوچکی داشتند مرا به نان دعوت کردند با آنها به طرف چوک میرفتیم که ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید هیچ چیزی نفهمیدم برای مدتی گیج و گنگس شده بودم دقیق نفهمیدم چه اتفاقی افتاده است بلند که شدم دیدم خیابان را خون و جنازه گرفته است بعد از دقایقی انفجار دوم...
و اینگونه شد که جنبش مدنی روشنایی به عنوان بزرگترین جنبش مدنی تاریخ افغانستان به خاک و خون کشیده شد، هنوز بعد از گذشت دوسال روشن نشده که چه دستی پشت این فاجعه عظیم بود اما در هر جای جهان به جز افغانستان چنین فاجعه ای اتفاق می افتاد مسلما در مورد آن تحقیق صورت میگرفت و حتما عوامل آن شناسایی و به پنجه قانون سپرده می‌شد اما اینجا در این مورد هیچ تحقیقی که در پایان نتیجه ای داشته باشد انجام نشد انگار نه انگار که 86 جوان نخبه و تحصیل کرده افغانستان در چشم به هم زدنی از بین رفتند.
همانگونه که در بسیاری موارد دیگر هیچ تحقیقی نمی‌شود مردم افغانستان فقط گزارش شمار قربانیان را از رسانه ها میشنوند.
ضربه ای که حادثه دوم اسد به جنبش روشنایی و در کل به مدنیت و جریان‌های عدالت خواهی وارد کرد غیر قابل انکار است اما بدون شک به همان پیمانه در بیداری و آگاهی مردم نیز موثر بودو مردم ما را در سراسر جهان بسیج کرد و فهم ما را از تبعیض و ظلمی که سالها بر ما روا داشته می‌شد عمق بخشید، ما را تکان داد تا به تبعیض و ذلت عادت نکنیم و این ثمره کمی نیست به همین دلیل است که شهدای میدان روشنایی برای همیشه جاودانه و ماندگار شدند.
یاد و خاطره یکایک این شهدای عزیز گرامی باد
روحشان شاد.
 

بیانیه خانواده های شهدای جنبش روشنایی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
جوانان، در قلم، رنگ شفا نیست
دوای درد استبداد، خون است
ز خون بنویس بر دیوار ظالم
که آخِر، سیل این بنیاد، خون است

 

مردم آگاه و عدالتخواه! اعضای محترم شورای عالی مردمی جنبش روشنایی! خواهران و برادران حاضر در مجلس!
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
امروز دوم اسد است. روزی سیاه در تاریخ این سرزمین خسته از سیاهی و بی عدالتی؛ روزی که فریاد دادخواهی ما به خاک و خون کشیده شد. 86 نفر از پاکترین روشنگران روزگار ما، در یک توطئه شوم توسط حکومت اشرف غنی احمدزی و عبدالله عبدالله، مظلومانه به شهادت رسیدند.
سران حکومت وحدت ملی تصمیم گرفته اند تا سیاست محروم نگه داشتن بخشی از مردم این سرزمین را حتی به بهای ضایع شدن منافع بزرگ ملی به پیش ببرند. اشرف غنی احمدزی و عبدالله عبدالله در یک تبانی شوم، تمام قد، بی شرمانه و مفتضحانه در مقابل همه استدلال ها و مطالعات تخنیکی و اقتصادی ایستاده اند. منافع ملی را نادیده گرفتند. مسیر پروژه ملی لین انتقال برق 500 کیلوولت را تغییر دادند و حتی اعتراض مدنی و شکوهمند عدالت خواهان را در دوم اسد 1395 به خون نشاندند تا فصل ناتمام عبدالرحمان خان را تکمیل کرده باشند.
می رفت تا تحمل استبداد و خودکامگی قاعده پذیرفته شده ی سرزمین مان شود، می رفت تا در شب تاریک تبعیض و بی عدالتی آرام بگیریم، در این میانه اما، شهدای عزتمند روشنایی چون اخگری روشنگر، خواب ملتی را در شب تار حقارت، پایان بخشیدند.
درود خداوند بر آن راست قامتانی که جان های شان را نثار مبارزه برای روشنایی و محو ستم و تبعیض تاریخی کردند.
جنبش روشنایی ثمره خون های پاک شهیدان دوم اسد 1395 است. دوم اسد 1395 نقطه عطفی در تاریخ مبارزات عدالت خواهی در این سرزمین است. پس از آن بود که جنبش روشنایی به کانون مبارزات عدالت خواهانه و دادخواهی مردم ما در سراسر جهان تبدیل شد. صدای در گلو خفه شده مردم خسته از تبعیض گسترده و تاریخی در افغانستان، در سراسر جهان بلند شد. به یقین، هم آوایی مردم ما از شرق تا غرب این کره خاکی در حمایت از جنبش روشنایی نشانه ای از تاثیر عمیق شهادت شجاعانه و با اخلاص شهدا در دوم اسد 1395 است.
اینک که در دومین سالیاد فاجعه دوم اسد قرارداریم، ما خانواده های شهدای جنبش روشنایی لازم می بینیم که چند نکته را یادآور شویم:
اول اینکه، ایستادگی در برابر تصمیم ظالمانه تغییر مسیر پروژه ملی لین انتقال برق 500 کیلو ولت به عنوان یکی از روشن ترین و مهمترین مصادیق تبعیض سیستماتیک در این سرزمین، مطالبه و فلسفه اساسی ایجاد و تداوم جنبش بزرگ و جهانی روشنایی است.
حقانیت و درستی مطالبه ما، در تمام مذاکرات با جانب شرکت فاسد برشنا، مجموعه حکومت اشرف غنی احمدزی و عبدالله عبدالله و بانک انکشاف آسیایی تثبیت شده است و حتی در گزارش پایانی مذاکره رو در روی شورای عالی مردمی جنبش روشنایی با جانب حکومت، راه حل منطقی نیز برای حل معضل و جلوگیری از تبعات سنگین اقتصادی و انکشافی تصمیم ظالمانه کابینه حکومت وحدت ملی گنجانده شده و برای تطبیق به آقای اشرف غنی احمدزی پیشنهاد شد، اما هنوز از سرنوشت آن اطلاعی در دست نیست. عدم تمکین آقای اشرف غنی احمدزی به فیصله کمیسیونی که به حکم خودش ایجاد شده بود، بیش از هر زمان دیگری ثابت ساخت که تامین منافع ملی در اجندای کاری ایشان قرار ندارد.
این گزارش با نهاد بانک انکشاف آسیایی که تمویل کننده پروژه است نیز شریک ساخته شده و مذاکرات رسمی با این نهاد برای یافتن راه حل برای معضلی که توسط تصمیم غیر تخنیکی و سیاسی کابینه حکومت وحدت ملی اتخاذ شده است، جریان دارد.
ما خانواده های شهدای روشنایی با سپاس از تمامی اقداماتی که تا به حال انجام شده است، از تمام عدالتخواهان در سراسر جهان می خواهیم، از هیچ کوششی برای تحقق مطالبه عدالتخواهانه جنبش روشنایی دریغ نورزند.
و دوم اینکه بر همگان ثابت شد که دستگاه حاکمه اشرف غنی احمدزی و عبدالله عبدالله که خود متهم اصلی فاجعه دوم اسد 1395 در میدان شهدای روشنایی است، نمی تواند مرجع درستی برای رسیدگی به قضیه باشد. حال که محاکم، کمیسیون مستقل حقوق بشر و حکومت وحدت ملی صلاحیت، انگیزه و توانایی لازم را برای بررسی عادلانه فاجعه دوم اسد 1395 ندارند، ما درخواست های خود را برای شناسایی و محاکمه سران، آمران و عاملان این فاجعه در محکمه بین المللی جرایم (ICC) ثبت نموده ایم و آن را پیگیری خواهیم کرد تا فاجعه دوم اسد 1395 به عنوان یکی از بزرگترین فجایع جرمی و حقوق بشری در دو دهه گذشته، در صدر فهرست کاری این مرجع در افغانستان باشد.
و سوم اینکه ما خانواده های شهدای روشنایی باور داریم که جنبش جهانی روشنایی برخاسته از آگاهی و شعور جمعی نسلی است که تصمیم گرفته است تسلیم شدن در برابر تبعیض و ستم را نپذیرد. همچنان که شهدای ما در روز دوم اسد 1395 آگاهانه و شجاعانه پای در میدان مبارزه نهادند، اعضای جنبش روشنایی نیز در سراسر جهان جدی تر، قاطع تر و محکمتر از پیش به راهشان ادامه خواهند داد و تا تحقق آرمان شهدای میدان روشنایی از پای نخواهند نشست. با این همه آگاهی و بیداری، آینده برای جنبش روشنایی روشن و واضح است. پایداری بر سر پیمان و عهدی که با خون شهدای مان عجین شده است، رمز پیروزی و تحقق مطالبه برحق جنبش جهانی روشنایی است.
گرامی باد یاد و خاطره یکایک شهدای روشنایی.
خانواده هاي شهداي جنبش روشنايي
کابل - دوم اسد ۱۳۹۷

 شورای حمایت از جنبش روشنایی-استرالیا
 
 

 

 

تهیه کننده گزارش: رضا رایان

جلسه شمع افروزی بمناسبت دومين سالياد شهداي به خون خفته‌ی ميدان روشنايي

 

اين برنامه كه از طرف شورای حمايت از جنبش روشنايي سيدني، برگزار گرديده بود با گردانندگي آقاي اسد امير و با تلاوت آيات كلام الله مجيد توسط قاري قادر عليزاده آغاز گريد. به دنبال آن اقاي كبير نيكسير به دكلمه ي شعري در مورد شهدايي روشنايي پرداخت. بعد از ختم دكلمه شعر جناب اسد امير گرداننده برنامه از تمامي قلم بدستان و ديگر انديشان خواهان ياري رساندن براي برگزاري يك سمينار در مورد آسيب شناسي و بررسي رشد و روندجنبش روشنايي شد كه قرار است در آينده ي نزديك برگزار گردد.

در قسمت سوم و پاياني برنامه جناب حسن رضايي يكي از فعالين اجتماعي ايراد سخن كردند، اقاي رضايي ضمن تاكيد كردن براي ادامه راه و آرمان شهداي هميشه جاويد روشنايي براي همه عدالتخواهان خاطرنشان كرد كه جنبش روشنايي متعلق به مردم است و هيچ كسي حق ادعاي صاحب بودن جنبش را ندارد. جناب رضايي از جنبش هاي رستاخيز تغيير و جنبش شمال ياد آور شد و نقطه ي مشترك بين همه جنبش هاي مردمي را موجوديت فاشيزم قومي، تعصب و تبعيض بيان داشت و همچنان تذكر داد كه تا رفع تبعيض در كشور همچنان ايستاده ايم و از پا نخواهيم نشست. جناب رضايي براي ادامه دادن راه شهداي سرفراز جنبش روشنايي تاكيد كردند و ابراز داشتند كه تا تحقق آرمانهاي شهداي روشنايي قدرتمندتر از هر زمان ديگر خواهيم ايستاد.
"هستيم بر آن عهد كه بستيم."

برنامه بعد از اتحاف دعا به روح شهداي سربلند جنبش روشنايي به پايان رسيد.

ياد و خاطر شهداي هميشه جاويد جنبش روشنايي گرامي باد


عکاسان: کیهان فرهمند، خادم فیاض و عارف همت

 

 

 نویسند: غلام سخی پارسایی
 

من یک بازمانده از فاجعه‌ی دهمزنگم، من زنده از قتلگاهی بازگشتم که یاران عدالتخواهم در آن با خون شان آغشته شدند و برای «استقرار عدالت» جان شان را فدا کردند، ما ادامه دهنده‌ی خط صدها شهید، زخمی و معلول استیم که در مقابل یک «ستم اجتماعی» نه گفتند و در «مزارآباد ظلمت» حدیث روشنایی می خواندند، ما بازمانده از یک «نسل کشی» استیم و رسالت ما خطیر و بزرگ است ... هر گاه واقعه‌ی دهمزنگ جلو چشمم مجسم می شود، بغض بزرگی گلویم را می فشرد و اشک هایم جاری می شود ... روایت نوشتن‌ از دهمزنگ دشوار است؛ اما در سالروز فاجعه‌ی دهمزنگ بگذارید آن ماتم بزرگ را به خاطر بیاوریم و یاد شهدا را زنده نگهداریم.

صبح زود راهی مصلای شهید مزاری شدم، خبر رسید که انبوهی از مردم حرکت کرده اند،ما در چوک شهید مزاری (پل سوخته) ماندیم تا مردم برسند .. مردم پر شور، در یک حرکت اعتراضی بی نظیر شرکت کرده بودند، ما نیز در جمع عدالتخواهان پیوستیم و از پل سوخته تا دهمزنگ راهپیمایی نمودیم. دولت راه‌ها را با کانتینر بسته بود، و در فرجام همه‌ی عدالتخواهان در دهمزنگ، به توقف مجبور شدند، هوا گرم می شد، بنا بود خیمه های تحصن بر افراشته شود و مبازه ادامه یابد، کم کم ظهر می شد،وقت صرف غذا و نماز رسید، دفتر شورای هزاره‌های اهل سنت نزدیک دهمزنگ بود، آنجا رفتیم تا نماز ادا کنیم .. در دفتر بودم که صدای مهیبی شنیدم، زود خودم را به دهمزنگ رساندم ... وضع غم انگیز بود، سه انفجار وحشتناکی رخ داده بود، عمق فاجعه‌ی دهمزنگ به مثابه‌ی یک نسل کشی بود، مردم پراگنده شده بودندبیرق سه رنگ کشور که توسط مردم از آغاز راهپیمایی تا دهمزنگ آورده شده بود، به زمین افتاده بود و با خون عدالتخواهان آغشته گردیده بود، تکه و پاره های بدن جوانان فرش زمین شده بود، خون از هر طرف جاری بود، همه در شوک بزرگی فرو رفته بودند‌، همه داد می زدند و فریاد می کردند، حالت عجیبی داشتم، نمی دانستم چه کار کنم، از فرط اندوه دست و پایم از حرکت افتاده بود، هر طرف نعش جوانی افتاده بود، جوانانی که سالها درس خوانده بودند، اهل تفکر بودند. نخبگانی که نسل آگاه سرزمین ما بود، گل هایی که این بوستان طبیعت آنان را نیاز داشت؛ اما در دهمزنگ آن گونه پرپر شدند، دهمزنگ حمام خون شده بود، این «مقاومتگاه تاریخ» بار دیگر با خون‌ جوانان ما رنگین شده بود.

پایگاه های خبر معتبر جهانی حمله‌ی دهمزنگ را خونین ترین حمله از سال ۲۰۰۹ در کشور قلمداد کردند، جلو چشمانم بدن های پاره پاره‌ی عزیزانی را می دیدم که همتبار و همخونم بودند، درد مشترک داشتیم، برای محرومان این سرزمین عدالت می خواستیم، نمی شود، آن روز را آن گونه که اتفاق افتاد، روایت کرد «زخم دهمزنگ» با خاطره، اندوه و اشک هر روز، هر ماه و پس از این هر سال دوباره خوانی می شود و از جلو چشمانم رد می گردد .. پس از انفجار در دهمزنگ، بیشتر راه ها بسته بود، زود خودم را «شفاخانه استقلال» رساندم، اول با گریه های کودکان، مادران کهنسال و جوانان برخوردم، همه‌ی شان در جستجوی عزیزی بودند، تاریخ چنین روزی را کمتر سراغ دارد، جسدهای تکه تکه، پاره های بدن بی سر، دست های از بدن افتاده و ... به یاد داشته باشیم: مردم ما برای پیدا کردن پاره‌ ای از تن عزیزترین های شان بیشتر شفاخانه های کابل را جست وجو کردند، سرگردان دنبال تکه و پاره ای بدن شهدا می دویدند، دهمزنگ عمق فاجعه‌ی تاریخی ماست، این روز را هرگز فراموش نکنیم و هرگز فراموش نخواهد شد، دوم اسد، روز به خون نشستن کشتی عدالتخواهی ماست، از همه‌ی کشورهای جهان برخیزیم و برای عملی شدن آرمان های شهدا کاری کنیم،آروز دارم، همسو با همه‌ی عدالتخواهان نقشی ایفا کنم و برای هماهنگی و یک پارچگی مردم خویش قدمی بردارم.