محمد مرادی

عرب‌ها، نسل در نسل مدیون نسل اندر نسل خراسانیان‌اند، آنان که از اجساد اجدادمان، پشته ساختند و روی پشته، قصرهای شام و بغداد را بنا کردند. آری، مهاجمان برای صید جسم خراسانی، روی دریاچه خون نیاکان‌مان، زورق جهل و بدویت را به حرکت در آوردند که سرانجام نه خراسانیان را صید کردند و نه خود جان سالم به در بردند. ذهن معیوب آل‌امیه و بنی‌عباس، نیای ما را موالیان و بردگانی می‌دانست که برای بردگی اعراب خلق شده‌اند. آنان می‌کشتند و می‌کوشیدند که تن آریایی را تحقیر، روحش را تسخیر، تاریخش را تحریف و تمدنش را نابود کنند. کافی است تا دو برگ از کتاب تاریخ سیستان، تاریخ مسعودی و تاریخ یعقوبی را ورق بزنیم تا بدانیم که صحاری لم‌یزرع و سرزمین‌های بایر عرب‌نشین چگونه به بهشت مبدل گردید و کوخ‌های بادیه نشینیان صحراگرد عاری از فرهنگ و تمدن، چطور با دست‌مزد دستان پینه‌بسته دهقانان خراسانی، به قصرهای رویایی هزارویک شب تبدیل شد. اعراب، سرمایه‌ها و اندوخته‌های چندین قرن خراسانیان را تحت عنوان جزیه، باج و خراج، قاپیدند و چاپیدند و ما نیز دل‌مان خوش بود که با کمک به حرمسراهای خلفای اموی و عباسی، خدا را از خود راضی کرده‌ایم.

 

محمد مرادی


امروز یکی از یادداشت‌های گذشته‌ام تحت عنوان «من فارسی ‌زبانم»، به مناسبت روز جهانی «زبان مادری» به روزرسانی شد. برخی دوستان به خصوص آن عده از عزیزان که در خارج از کشور بسر می‌برند، سؤال کردند که فارسی‌زبانان قندهار متعلق به چه قومیتی هستند؟ در پاسخ باید عرض کنم که فارسی‌زبانان قندهار، از معدود ساکنان افغانستان هستند که به قومیت شناخته نشده، بلکه با گویش خود یعنی زبان فارسی شناخته می‌شوند.

دکتر حفیظ شریعتی

هزاره‌ها هویت تباریِ قومی دارند.

هزاره‌ها از یک‌سو دارای هویت قومی است و از سوی دیگر هویت تباری دارند. هویت تباری آن‌ها یک‌تبار بودن هزاره‌ها است. در این هویت، تمام هزاره‌های جهان (هزاره)‌اند. هزاره‌های شیعه، سنی و اسماعیلی همه هزاره‌اند. بنابراین، هزاره‌های پنجشیر، بدخشان، فرخار، تخار، قندوز، لغمان، بلخ، بغلان، پروان، غور، بادغیس، هرات، تایمنی، جمشیدی، فیروزکوهی، چهارایماق، فرا، هیرمند، قندهار، ارزگان که اکنون بیش‌ترشان سنی‌اند، هزاره‌اند.

کتاب «هزاره‌های اهل سنت»، نوشته دکتر حفیظ شریعتی (سحر)، چاپ مؤسسه نشر واژه در کابل است. این کتاب را می‌توان گفت: یکی از اثرهای جدی شریعتی است. شریعتی از جمله نویسندگان پرکار، دارای پشت‌کار خستگی ناپذیر است. او روان و ساده می‌نویسد. خواننده از خواندن کتاب احساس خستگی نمی‌کند. از طرفی تحقیقات میدانی شریعتی، کار جدید و ابتکاری است.

نگارنده، کتاب هزاره‌های اهل سنت را خوانده، آن‌را مفید یافتم. کتاب در سه فصل تدوین شده است. «فصل اول: شناخت‌نامه‌ي هزاره‌های اهل سنت را برمی‌تابد. شریعتی (۱۳۹۷، ص. ۳۰) می‌نویسد: جمعیت انسانیی هزاره‌های معتقد به مذهب شیعه دوازده امامی را هشت میلیون، هزاره‌های اهل سنت معتقد به مذهب حنفی را چهار میلیون و هزاره‌های باورمند به مذهب اسماعیلی پیرو کریم آقاخان را یک و نیم میلیون می‌نویسد.  در یکی از فرازهای این فصل، تشکیل شورای هزاره‌های اهل سنت را «حلقه‌ی وصل شیعیان و اهل سنت» می‌داند. شریعتی هزاره‌ها را از منظر تباری، نژاد زرد، در جاده ابریشم و بومی داند. «فصل دوم: جغرافیای انسانی هزاره‌های اهل‌سنت» را بیان می‌کند و «فصل سوم: هزاره‌های پاکستان» را به معرفی می‌گیرد.

مقامات بی‌هیچ تردیدی، سراج را نشریه‌ی منتسب به محکمه می‌پنداشتند. ‌هدف طرزی در مورد سراج، قرار دادن آن به مثابه‌ی «‌فروشگاه دانش و آگاهی‌» بود که به رغم توزیع و پخش محدود آن تاثیر شگرف در میان افغان‌های تحصیل‌کرده به‌جا گذاشت.