اعلامیه شورای حمایت از جنبش روشنایی - سیدنی

به مناسبت "حضور جهانی جنبش روشنایی"
به نام خداوند توانا و دادگر


عدالت‌خواهان عزیز در سراسر جهان!

 

همچنان که در جریان هستید بانک انکشاف آسیایی یکی از بزرگترین نهادهای تمویل کنندۀ بودجه ی انکشافی دولت افغانستان میباشد. همکاری های آیندۀ بانک انکشاف آسیایی با افغانستان روی سکتور های انرژی، ترانسپورت، زراعت و منابع طبیعی متمرکز خواهد بود. هم چنان بانک انکشاف آسیایی یکی از تمویل کنندگان پروژه " توتاپ" است که قرار بود بر اساس ماستر پلان برق افغانستان و به خاطر منافع اقتصادی طولانی مدت برای افغانستان و مزیت های تخنیکی آن از مسیر بامیان-میدان وردک اجرا گردد. متاسفانه حکومت .افغانستان با تصمیم تبعیض آمیز خود در یازده ثور 1395 که هم اکنون در دومین سالروز آن قرار داریم، مسیر آن را به سالنگ تغییر داد

نویسند: محمد رفیق رجا

وضعیت جنگ داخلی در افغانستان, ازحالت ” مشخص ” به گونه ای کنونی یعنی “انتحار”  به شکل پیچیده ای تغییر یافته است. پیچیده گی اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان ناشی از؛  حضورنظامیان غربی وامریکای, جنگ نیابتی هند وپاکستان, ایران و عربستان , حضوراقتصادی چین در مرزهای روسیه می باشد. عوامل اصلی جنگ هرچه [و عاملان جنگ هرکه] باشد اما مسئول اصلی دفاع از امنیت و جان مردم دولت کنونی است. درین نوشته برای گشایش بحث بر اینکه«چه می توان کرد؟» در شرایط کنونی ؛مشخصات اصلی اوضاع فعلی کشوررا به گونه ای مختصرتبیین نموده وتوانایی های مردم را برای دفاع خودی بر می شمارم:

  1. دولت کنونی نه تنها حافظ امنیت مردم نیست که بشدت مشکوک و مصروف حمل ونقل داعش وتجهیز انها, برای کشتار بی رحمانه مردم است. حد اقل این دولت توانایی دفاع ازخود را ندارد و به حمایت نیروهای خارجی زنده است.
  2. دولت موجود, تضادهای اجتماعی وقومی را بگونه ای گسترده دامن می زند. یکی از روشهای زمین گیر نمودن مردم این است که” نخبه ها وسیاستگران ” را می خرد.

3.اکثریت انهای که در استخدام دولت قرار دارند, در پوشش شعار تطبیق قانون , حفظ تمامیت ارضی ووحدت ملی , دولت را مشروعیت داده ومانع بر خورد جدی مردم با دولت شده است.اکثریت هزاره ها ی دولتی در برابر تبعیض وبی عدالتی علنی بر ضد هزاره ها, دم فروبسته است.

  1. بی شک کشورهای جهان ومنطقه, درین کشور, سیل بین اوضاع نیستند. بلکه همه” بازی گر فعال” در افغانستان است.
  2. ایران وعربستان بی میل نیستند تا در افغانستان زور آزمایی نمایند.نشانه های روشنی از زمینه سازی, برای انتقال جنگ از همسایگی عربستان به افغانستان, در همسایگی ایران دیده می شود.
  3. تشکل سیاسی که بتواند از مردم دفاع نماید وجود ندارد. اکثریت روشنفکران وفرهنگیان مصروف معاش وزندگی است.رهبران جهادی وقومی مصروف بیگاری وعملگی برای دولت موجود است.
  4. تا همین اکنون ,هزار ها رعیت ترین مردم , برای دولت امریکای وغربی است وبرای مشروعیت بخشیدن حکومت خارجی, به دلیل ترس از طالبان وامید به آینده,از هیچ تلاشی دریغ نه ورزیده است.حد اقل امیدواری به فردا,هزاره هارا واداشته است که در انتخابات شرکت نمایند, برای دفاع از دولت سربازی نمایند,حکومت اشغالی, نظامی وامنیتی را وجهه ای مدنی وفرهنگی بدهند, مکتب ودانشگاها را فعال نگاه دارند.با وجود بی هودگی و جواب ندادن فعالیت های مدنی, اما به تلاش های مدنی تا هنوز, ادامه داده است.
  5. بر رغم تمام فداکاری ها واز خود گذشتگی ها, برای تثبیت حکومت امریکای وغربی بر خلاف خواست برخی کشور های همسایه, اکنون هزاره ها, بیش از هر زمان دیگری, از حمایت دولت کنونی مایوس گردیده است. تلاش های مدنی انها , با شکست وبن بست مواجه گردیدهاست. قتل عام وکشتار هدفمندانه هزاره ها, روز به روز گسترش یافته وهیچ افق روشنی برای جلوگیری از کشتار مردم وجود ندارد.
  6. جنگ مذهبی «حل مسئله ملی» را تحت شعاع قرارداده و برای حاکمیت شئونیستی این یک موفقیت به حساب می اید. اما اکنون با کشتار هدف مندانه هزاره ها وبی طرفی اقوام دیگر, این موفقیت به واقعیت باورنکردنی, تبدیل گردیده است.
  7. با فضا سازی علنی گلبدین وعملیات استشهادی داعش وحمایت ویا بی طرفی دولت نسبت به امنیت جامعه هزاره, هزاره ها اکنون در موقعیت ودشواری بی مانند« زندگی ومرگ » قرار گرفته است.
  8. 11. رهبران سیاسی وقومی , احزاب سیاسی ,محافل علمی وفرهنگی, روشنفکران وسیاسیون, تقریبا اکثریت به هر کار غیر از دفاع وحمایت مردم ,مورد تهاجم وکشتار, مصروف است.

12.عربستان بنا بر دها دلیل  فکر می کند,غرب کابل وهزاره جات پایگاه افغانی ایران است وآن همه ملاها وایت الله ها , با عمامه های سفید وعلم های سبزوسیاه  حاکم بر سرنوشت هزاره ها, نمایندگان فرهنگی ومذهبی حکومت ایران, ضد جهان اهل سنت, امریکا وعربستان است.هیچ دلیل هم وجود ندارد که عربستان وغرب جز این فکر نمایند.هیچ جریان از داخل جامعه هزاره برای رفع سوء تفاهم کاری انجام نداده است.بلکه به دلیل نادانی مردم, هر کسی وهر جریان بیش از دیگری, با این فضای نا خواسته خود را وفق داده است.حضورفاطمیون “مهاجرین ناچار افغانی در ایران” در سوریه , دلیل دیگری بر الودگی فضای سیاسی بر سرنوشت هزاره ها, گردیده است.

  1. بخواهی نخواهی , باورکنی ویا نکنی کشتارهزاره ها آغاز گردیده است. هیچ کسی نمی داند که تا چه زمان این کشتار ادامه می یابد.اما همه می دانند که کشتار های گروهی ومداوم در مناطق جمعیت خالص هزاره ها, نمی تواند بی هدف وتصادفی باشد.
  2. درسال های اخیر,درتلاش های فرهنگی ومدنی , برای رفع تبعیض, با کشتارگروهی, وسرکوب کامل نظامی, بگونه ای که اعتراض جهان را بر نه انگیزد مواجه شدیم. هر چه کشتند فقط فریاد کشیدیم , درهیاهوی رسانه های ازاد جهان, خود را گم کردیم. بدون هیج نتیجه ای مشخصی به آه وناله ی مدنی ادامه داده و به آن, وسعت بخشیدیم,همین که درد ورنج خود را فریاد کردیم اشباه شدیم. پس از رضایت خاطر مدنی, به امید واری های واهی چشم دوختیم. در برابر عملیات وپلان کشتاروحذف کامل ,ازفرط تلاش ها ی مدنی ورسانه ای به کف آب تبدیل گردیدیم. در فضای تعاملات سیاسی, چنان سبک,کرخت وبی وزن شدیم, که؛ دیگرآه وناله ای مارا , بر نعش طفلان ومرگ عزیزان مان کسی نمی خواهند بشنوند. در حالیکه هیچ گاهی حق تعیین سرنوشت به اه وناله حاصل نگردیده؛ اما ما در کشورمثل افغانستان با دشمن مثل گلبدین وطالبان از زبان مدنی, یک قدم به خطا نه رفتیم.
  3. رهبران سیاسی وقومی , احزاب سیاسی ,محافل علمی وفرهنگی, روشنفکران وسیاسیون, تقریبا اکثریت به هر کار غیر از دفاع وحمایت مردم مورد تهاجم وکشتار, مصروف است.

16.رستاخیز عظیم وتاریخی مدنی مثل “جنبش تبسم” و”جنبش روشنای”  به دلیل فقدان تشکل سیاسی به تاراج رفت. آن همه خشم وخروش مردم به جا ی اینکه جریان ستم وتبعیض را, از پای در اورد, باعث اختلاف وسردر گمی گردید.

  1. اما اکنون , بخواهی نخواهی , باورکنی ویا نکنی کشتارهزاره ها آغاز گردیده است. هیچ کسی نمی داند که تا چه زمان ادامه می یابد. سخن روزوسرنوشت ما, این است که:

چه می توان کرد؟

اول.  بر رغم تمام ضعف های سیاسی ونظامی ,هزاره ها  توانای دفاع را به شکل مناسب در افغانستان دارند.شدت ستم وتبعیض انگیزه ای دفاع را بالا برده است. هر چند در میان اقشار هزاره های حکومتی, سیاسی ومحافل فرهنگی سردر گمی وبد تر از همه؛ پروسه ای کشتار مردم, به گونه ای بهت آوری عادی شده است.برای گرفتن محفل سالگرد شهید مزاری, هر سال ,دها مجلس وکمیته های تدارک بر پا می گردد, اما تمام این کمیته ها, از کنار این همه کشتارهای مداوم , به راحتی می گذرند. اما مردم که آماج اصلی کشتاراست,در روان انها, هیجان وانگیزه ای زندگی ,بقاء ومقاومت هم چنان وجود دارد.این انگیزه وشهامت , توانایی اصلی و کنونی را تشکیل می دهد.

دوم. مسلح شدن به هر قیمتی واز هر کشوری وایجاد حلقات دفاعی ومردمی  به هیچ وجهی با قانون اساسی که هزاره ها جز محرومیت هیچ خیری از ان ندیده است منافات ندارد.

سوم.امکانات جهان ,حضور امریکا وغرب مورد استفاده شئونیست های قومی قرارگرفته است.هیچ قانونی ملی وبین المللی  نمی تواند کشتارهزاره هارا توجیه نماید. درافغانستان کنونی متاسفانه, هیچ کسی جز خود هزاره ها مدافع شان نیست. نه حضور امریکاه توجیه ملی دارند ونه پاکستانی بودن گلبدین وطالبان توجیه ملی دارند.استفاده هوشمندانه از تضاد منطقه ای کشور ها, به هیچ وجهی تلاش غیر ملی نیست.

چهارم. تلاش های مدنی وسیاسی همه وسیله است .وسیله ای  دفاع ورسیدن به هدف در یک جامعه ای مدنی . وقتی که این گونه تلاش ها, به درازا ی بیش از یک دهه نمی تواند جواب دهد, ادامه ان جز کشتار بیشتر, هیچ دست آورد دیگری ندارد.

پنجم. مسلح شدن وامادگی برای دفاع, هرگزتهدید دولت نیست. بلکه همکاری برای ایجاد امنیت ورفع ناتوانی های است که؛ باعث ادامه قتل عام شده است.

ششم.البته که در چنین حالت اضطراری برای مدیریت وانسجام توانای ها, نسبت به , ایجاد تشکل سراسری ملی , تلاش های مناسب ضرور است که؛  بدون آن نمی توان از توانای ها وظرفیت های موجود دفاعی , استفاده نمودوبا ضعف ها ونقص های عملی مبارزه کرد.

نتیجه: هزاره ها نزدیک به دو ده است که بدون هیچ دست اورد, در کشور خود, فقط برای زندگی وبقاء ؛ تسلیم هر گونه خواسته های حکومت قبیلوی در مرکز شده است .اکنون اوضاع سیاسی بگونه ای رقم خورده است که حتا” رای” این مردم را قبول ندارند.اگر هزاره ها برای بقاء خود چاره ای مناسب , خون وخشونت که؛ برای حذف انها به راه افتاده است, نسنجد؛ تمام تلاش ها ی فرهنگی, علمی واقتصادی آنها را , به آتش می کشند.

  منبع:

http://afghanistan.fi/blog/2018/04/29/%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D8%B4%D9%85-%D9%88%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1/


هموطنان شرافتمند !
خواهران ، عزيزان ،برادران جامعه اسماعيليه !

هزاره هاى اسماعيليه افغانستان از ساليان بيشمار بدين سودر كنار همه مظالم و نابرابرى هاى اجتماعى ،سياسى ،اتنيكى با ظلم ،تعدى ، فشار ، تحقير تا سر حد انقياد وبردگى وكشتار از سوى خانواده سيد منصور نادرى كيانى مواجه بوده اند٠

 

سلسله پست هایی را که در آینده در چندبخش در این صفحه به مطالعه خواهید گرفت، نقطه نظرات حمایتی پروفسور ویلیام ملی است در رابطه با وضعیت پناهجویان هزاره که تا هنوز کیس های پناهندگی آن ها در استرالیا نهایی نشده اند.

شما خواننده عزیز این نظریه عالمانه و انسانی پروفسور ملی را در هفته های آینده به صورت کمال در صفحه "شورای حمایت از جنبش روشنایی-سیدنی" نیز مطالعه خواهید کرد.

امید است این متن برای آن تعداد از هموطنان ما که دارای ویزای عبوری (Bridging) هستند، کمک مناسبی کرده باشد.

درضمن، از نقطه نظرات خود در رابطه با این متن پروفسور ملی، مترجم را بی نصیب نفرمایید.

دانشگاه ملی استرالیا
4 اپریل 2108

بعد از خالی شدن هزاره‌جات از سکنه، حکومت، فرمان شاهانه‌ی را مبنی بر اسکان کوچی‌های پشتون بر زمین‌های هزاره‌ها و دسترسی به تمام چراگاه‌های این منطقه، صادرکرد. عبدالرحمان بعد از پیروزی، ادعاکرد که ما هزاره‌ها را دشمن دین و کشور خویش می‌دانیم و {با این ادعا} پایه و اساس آزار و اذیت کنونی هزاره‌ها را استحکام بخشید.

 

نگارنده به خوبی به یاد دارد که یک سال پیش و درست در همان زمانی که یکی از اعضای ارشد جنبش روشنایی در قاره اقیانوسیه (استرالیا و نیوزلند) سرگرم پیام رسانی و مدیریت تظاهرات تاریخی کانبرا بود، انواع و اقسام صحنه سازی ها در فضای شبکه های اجتماعی به چشم می خوردند که حیرت آور بودند. خود را از طریق وایبر، اینباکس فیسبوک، آی ام او (ایمو)، واتساپ و حتی تلفن مسایلی می شنیدم که همه حکایت از یک موضوع داشت: "رهبرسازی خارج نشین ها".


نویسند: علی عالمی کرمانی

تنها عامل تفکیکی در این میان، بستر این چالش است که گاهی در حوزه مذهبی، گاهی در قلمروی مسایل اجتماعی، وقتی هم در عرصه کار و زار سیاسی و زمانی هم در گستره امور اقتصادی عرض اندام کرده است.

دو جنبشی که هموطنان ما در افغانستان در طی سال های اخیر آن ها را در تاریخ کشور جاودانه نمودند، می توان در اولین نگاه از این زاویه مورد کندوکاو قرار داد و آن ها را بیشتر به نبرد دیدگاهی بین دو نسل در بستر امور سیاسی و اجتماعی دانست. با این تفاوت که شهروندان افغانستانی، چون هنوز با مرز "ملت بودن" خیلی فاصله دارند، این چالش تنها در محدوده یک گروه قومی خاصی منحصر گردید و علیرغم این که شعارهای این دو جنبش فراقومی بودند، ولی نبود بُرد تبلیغاتی و خام بودن بستر اجتماعی وقوع این دو جنبش، این چالش بین دو دیدگاه را تاحدی در دایرۀ یک گروه قومی در افغانستان محدود نمود.

جنبش تبسم که در همان ماههای اولیه موجودیت خود به دست طرفداران "دیدگاه سنتی" ذبح، به اصطلاح، شرعی شد، ولی "جنبش روشنایی" به سالروز دوسالگی خود نزدیک می شود. جنبش روشنایی طی این مدت از عمر خود، فرازوفرودهای فروانی را تجربه کرده است. بیش از سی و شش روز دیگر باقی نمانده تا جنبش روشنایی دوساله شود. آن چه امروز این جنبش با آن رو به رو است، دو جبهه "سنت" در حوزه گروه قومی هزاره و ترکیبی از "سنت" و "مدرنته" در حوزه گروه قومی حاکم در افغانستان می باشند. فشارهایی که طی این دوسال، رقیبان، به جنبش روشنایی یا همان "دیگراندیشان" نسل امروز وارد کرده اند، خیلی شدید و طاقت فرسا بوده اند. طبیعی است که تحمل در برابر یک چنین فشاری، کار آسانی نیست. اگر تاحدی هدف جنبش تعریف شده نمی بود، به نظر نمی رسید که جنبش عمر دوسالگی خود را نظاره گر باشد. به خصوص در میان جامعه و مردمی که حد وسطی وجود در میان آنها ندارد و اکثر موضعگیری ها براساس "دو رنگ" سنجیده شده، در فرجام با همان دو رنگی تطبیق می گردند.

به هرحال، در آخرین هفته های دوسالگی جنبش، شایسته است، فقط توصیه و پیشنهادی به طرفداران جنبش عرضه شوند: "نهادینه نمودن یک دیدگاه به آسانی صورت نمی گیرد و یکی از شرایط نهادینه شدن دید اصلاحی این است که پرچمداران آن نگرش نمونه هایی عینی و عملی برای مردم خود باشند. عملکردهای آن ها بر پایه معیار و ارزش تحقق بیابند تا سلیقه و کنش های مقطعی."

اعضای شورای عالی مردمی جنبش روشنایی به خوبی می دانند که ملت افغانستان نه تنها در دوران جنگ های خانمانسوز که حتی در زمان حاکمیت دموکراسی نیمبند پس از جنگ تا آن جا که ممکن بوده، تحقیر شده اند. فخرفروشی هایی که طی سال ها در کشور به اجرا درآمده، فاصله طبقاتی را به اوج رسانده اند. اگر اعضای این شورا، مسؤولیتی را که طی این دو سال به صورت اتوماتیک به عهده آن ها گذاشته شده، به خوبی به فرجام نرسانند، بسیاری از امیدهای تازه شکوفاشده ممکن است، سیر پژمردگی را در پیش بگیرند. صحنه سازی که طی این مدت علیه اعضای شورای عالی مردمی به کار گرفته شدند، بی سابقه و زمینگرکننده بودند. مدیریت و دورنگری آن ها بود که هر کنشی در زمان اش با واکنش مناسب مهارنمودند.

نگارنده به خوبی به یاد دارد که یک سال پیش و درست در همان زمانی که یکی از اعضای ارشد جنبش روشنایی در قاره اقیانوسیه (استرالیا و نیوزلند) سرگرم پیام رسانی و مدیریت تظاهرات تاریخی کانبرا بود، انواع و اقسام صحنه سازی ها در فضای شبکه های اجتماعی به چشم می خوردند که حیرت آور بودند. خود را از طریق وایبر، اینباکس فیسبوک، آی ام او (ایمو)، واتساپ و حتی تلفن مسایلی می شنیدم که همه حکایت از یک موضوع داشت: "رهبرسازی خارج نشین ها".

عین همان صحنه های یک سال پیش را مردم امسال در استرالیا با آن رو به رو بودند. جوابی که سال گذشته و همچنین امسال که به آن فضاسازی ها داده شده جملات و کلماتی بوده که پیام مشابه داشته اند: "هیچکسی به دنبال رهبرسازی و رهبر تراشی نیست و همه اعضای شورای عالی مردمی در دید هموطنان قاره اقیانوسیه از یک جایگاه برخوردارند." چون، همه میزبانان سفیر روشنایی باور داشتند که شعار و داعیه جنبش روشنایی است که اعضای جنبش را اعتبار داده است. اگر روزی این داعیه تغییر پیدا کند، هیچکدام از اعضای محترم شورای عالی مردمی حق بالاتر از حق معمول یک شخصیت "حقیقی" را برای مردم ندارد. دقیقاً، عزیزان شورای حمایت از جنبش روشنایی-سیدنی، امسال هم همان دیدگاه سال گذشته را در برابر مهمان خود به کار گرفتند.

اعضای محترم شورای عالی مردمی خود نیز به خوبی می دانند که اگر روزی ملاعمر زنده شود یا رییس جمهور غنی، با دید لج و لجبازی خداحافظی کند و خواسته های جنبش را در خانه مشترک همه شهروندان افغانستان به اجرا بگیرد و روی تبعیضات سیستماتیک خط بطلان بکشد، همان محبوبیت را در نزد ملت افغانستان خواهند داشت که اعضای شورای عالی مردمی دارند. بنابراین، برای مردم شخص مهم نیست تا او به دنبال رهبری براید، برای مردم شعار:"در خواست حقوق شهروندی مساوی برای همه اتباع افغانستان" مهم است.

از منطر تاریخی و باور های اجتماعی، ما در کجا و در چه فازی ایستاده ایم؟ پاسخ به این پرسش، شاید آسان نباشد، به جستار اکادمیک و جامعه شناسانه نیاز است؛ اما آنچه که در ذهن نگارنده، در بدو امر تبادر و تداعی می شود، این است که ما در عصر پسامدرن نیستیم، بلکه ما ادا و اطوار مدرنیستی و روشنفکری را در می آوریم و از طرفی این پندار که ما در عصر ارتباطات و مناسبات پسا مدرنیسم زندگی می کنیم، ساده


متن کامل سخنان محترم احمد بهزاد نماینده مردم هرات در پارلمان وعضو شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در کنفرانس بررسی وضعیت هزاره ها، که روز چهارشنبه ۱۴ مارچ در محل پارلمان بریتانیا برگزار شد.

به نام خدا
خانم ها وآقایان وقت تان بخیر!

تشکر می کنم از حضور شما در این برنامه و هم چنین تشکر و تقدیر می کنم از بنیاد فرندز آف هزاره و خانم لوسی وودلند که زمینه ی این گفتگو را فراهم کرده است.

منزل د منزل" یکی از آن قصه هایی کهن و بومی هزارگی است ، که به لهجۀ هزارگی جاغوری، از زبانِ مادرم روایت شده بود و من آن را روی صفحۀ کاغذ آورده بودم. این قصۀ نمادین و انتقادی عامیانه هزارگی است...