نویسند: کاظم وحیدی
بدينگونه سیزده سال (70 ـ 1358) از فعالترین، پرانرژیترین و مفیدترین دوران زندگیام را درراستاي «مليگرايي» موهومي صرف نمودم كه مانند اغلب پيروان و مدعيانش تحليل و تبيين درستي از آن نداشتم و تنها بهظواهر آن بسنده میکردم. برای تثبیت حقانیت آن راه، تمام اين مدت را با جديت بهمقابله با هر نشانهاي از «قومگرايي» بهمثابهی آفتی بر سر راه انسجام ملی و سراسری مبارزین سپري نمودم و داعیههای «قوممحوری» را با تبختر بهسخره میگرفتم.
ادامه مطلب: بحران هویت (فرا راه مبارزات دموکراتیک مردم هزاره) قسمت سوم
نویسند: صبور سیاه سنگ
بارها شنیدهایم: "هر کسی از بهر کاری آفریده شدهاست". خوشبخت خواهد بود کسی که میداند توانش را در چه راهی کار گیرد. با همین پندار، عبدالغفور ربانی را خوشبخت میدانم. از جایگاه خواننده سپاسگزارش هستم، زیرا پرتو کارکردهایش بر من میتابد. میبینم در دوردستها کسی هست، دور از هیاهو و نامجویی مینویسد.
نویسنده: حمزه واعظی کارشناس ارشد اموراجتماعی
دیروز دشت برچی، امروز ننگرهار، فردا بدخشان و پس فردا میمنه. کار از همدردی گذشته. چرا که درد و مصیبت در تمام خانه ها و در همه ی دل ها دایما می چرخد و می چرخد و مغز و وجدان مارا می شکافد. ماشین کشتار به نوبت و متوازن به سراغ همگان می آید.
یادمان هست که ننگرهاریانِ مظلوم و بی زبان، نخستین قربانیان خاموش بلای داعش بودند که صدای ضجه های کودکان شان را نه حاکمیت شنید و نه "ملتِ باهم برادر". آمریکاییان، بزرگترین و قدرتمندترین دوست معاصر ما، با صدای بلند "مادربمب ها" را برفرق داعشیان فروانداخت و کارِ داعش رادر همان ابتدا یکسره اعلام کرد.
براساس گزارش بی بی سی،آقای محمد سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان، «از تادامیچی یاماماتو، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در افغانستان خواسته که شورای امنیت این سازمان حمله بر "گروه خاص قومی" در افغانستان را به صورت مستقل بررسی کند.
آقای دانش چهارشنبه گذشته بعد از حمله به یک باشگاه ورزشی در کابل که ۲۶ کشته و ۹۰ زخمی به جا گذاشت، در پیامی گفته بود که "کشتار مردم غرب کابل دیگر حادثه نیست بلکه یک امر کاملا هدفمند و برنامه ریزی شده است.»
ادامه مطلب: «سرور دانش: سازمان ملل حمله به گروه قومی خاص در افغانستان را بررسی کند»
انتقاد ازعملکردِ ضعیف و کاستی های عمیق حاکمیت و سهل انگاری های عامدانه و برخوردهای تبعیض آمیز و روش های مستبدانه ی رهبران آن، هم یک ضرورت است، هم حق شهروندی هر فردی و هم امریست مطلوب و متضمن فشار و تَنَبُه و تنبیه. مسأله اما این است که در پرتو خشم و احساساتی که ناشی از کشتارهای اخیر برجامعه مستولی گردیده بتدریج گروهی از جوانان به گسیلِ احساسات به سمت القای "دشمن پنداری" و یا "مقاومت مسلحانه" علیه این حاکمیت، تیله داده می شوند. همگانی و سازمانی شدن چنین حس و ذهنیتی به معنی خطای "خود ـویرانگری ست" که خارج ازعقل و تدبیر سیاسی می باشد و لاجرم مارا ناخواسته همسنگر طالب وداعش می سازد.
براگرداننده: اکبرگنجی
رود نوردلند، اش نگو و فهیم ابد
نیویورک تایمز
هفده سال پس از آغاز حمله آمریکا به افغانستان و ناکامی واشنگتن در این جنگ، مقامات آمریکایی همواره گزارشهای دروغینی را درباره پیشرفت در افغانستان منتشر میکنند که با حقایق و رخدادهای این کشور متناقض است. بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ نظامی آمریکایی در افغانستان کشته شدند و آمریکا تاکنون بیش از ۸۴۰ میلیارد دلار را برای مبارزه با طالبان و بازسازی این کشور هزینه کرده است.
نویسنده: محمدشریف سعیدی
شکایتی از نسلکشی هزارهها
حضرت نیستی! قسمت دوم بودن و نبودن شکسپیر! ما امروز یک بار دیگر پس از صد سال مرگ و بردگی، مانور وحشتاک ترا نظاره میکنیم و دست سرخ ترا لمس! چه شد که بعد از دوران عبدلرحمن خان در دور باطل اشرف غنی به سراغ ما آمدی؟ آخر این دو مرد آهن با هم فرقها دارند. آن مرد آهنین پنج هزار نفر را به دست خویش به قتل رسانده بود و گوش و بینی هزاران نفر را با دندان خود کنده و خورده بود اما این نامرد چدنی فقط فحش میدهد و دستور کشتن. دیگ چدنی سیاه برای حلوای مغز سرها. این نامرد خودش با دست و دندان خودش نمیکشد و نمی خورد چون دندان سالم ندارد معذور است از طریق امنیت ملی این کار را میکند.
نویسند: حمزه واعظی کار شناس ارشد امور اجتماعی
تاریخ بشر سرشار از "اسطوره" هاست. اسطوره های تاریخی ـ ادبی در ادبیات، اساسا مخلوق ذهن سیال و کمال طلب ادیبان می باشد، اسطوره های سیاسی ـ اجتماعی اما محصول آرزوها ونیازها، عقده ها و شکوه طلبی ها، شورها و شرها وشررها، بلند پروازی ها و رویاها، شکست ها و پیروزی ها، خیالات و خاطرات جوامع و اقوام و ملت هاست که دوست دارند جمال قدرت، قهر، قیام و قهرمانی شان را در کمال اسطوره های خود ترسیم و هویت و همانندی خویش را در هیبت این اسطوره ها تعریف نمایند.
رادیو صدای آمریکا به نقل از تلگراف گزارش میدهد:
گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان « در پی انتشار مقاله ای جنجالی در روزنامه نیویورک تایمز، دونالد ترامپ از «جف سشنز» دادستان کل آمریکا خواست تا هویت نویسنده این مقاله را مشخص کند». در گزارش آمده است که دونالت ترامپ ازمحتوای این مقاله که توسط یکی از اعضای دولت اش نوشته شده است، و در روز چهار شنبه (۵ سپتامبر ۲۰۱۸)، در نیویورک تایمز نشر شد، سخت خشمگین است؛ لذا به جف شنز دادستان کل دستور داده، تا هویت نویسنده تحقیق و مشخص سازد. متن مقاله که نیویورک تایمز نشر شده توسط اکبرگنجی ترجمه شده است در ذیل در اختیار خوانندگان «بامیان نیوز قرار داده میشود.
ادامه مطلب: دونالت ترامپ از جف سشنز خواست که هویت نویسندهی مقاله جنجالی نیویورک تایمز را مشخص کند
نویسده: حمزه واعظی کار شناس ارشد امور اجتماعی
جناب استاد دانش سلام!
به حکم دو دهه دوستی و همراهی و همکاری فرهنگی، به خود حق می دهم که دو جرعه کلام با شما سخن بزنم.آنقدر اطمینان دارم که این جرعه هارا اگر ننوشید، دستکم می شنوید.
قلب من و ملیونها نفر مثل من وباور دارم که قلب شما نیز از حوادثی که در چند قدمی صدارت تان درغرب کابل، اتفاق می افتد غرق در خون است. اگر قلب من و ما، خون است می توانیم شبها، بلند بلند ضجه بزنیم. جیغ بزنیم. سر برشانه ی عزیزان مان بگذاریم. به ریس تان اشرف غنی وبه امنیت و به وزیردفاع و داخله ی شما بد وبیراه بگوییم. اما همه ی این گریستن ها و ضجه زدن ها از چار دیواری خانه و خیابان و گورستان ها فراتر نمی رود. بدون شک این صدا ها آنقدر بلند نیستند که از دیوارهای رفیع و دروازه های پولادین صدارت و ارگ، عبور کند و مخل آرامش و تمرکز دفتر کار شما و ریس تان گردد.