شما نمی‌توانید یک احمق مثل محمد بن سلمان را اصلاح کنید که دست به این جنایت بزرگ زد. من به عنوان یک شهروند آمریکا منزجر می‌شوم که ترامپ و پمپئو در حال سرپوش گذاشتن بر جنایت ترسناک سعودی ها هستند.

توماس فریدمن
نیویورک‌تایمز

برگردان اکبرگنجی

«ما در ماجرای جمال خاشقجی دارای منفعت ملی هستیم.» من سه فکر درباره ماجرای جمال خاشقجی دارم:

اول، نمی‌توانم تصویر مردی را درک کنم که تنها می‌خواست شاهد اصلاحات در دولتش به شکلی فراگیر و شفاف باشد؛ اما در گوشه تاریک کنسولگری عربستان در استانبول به دست یک تیم ترور ۱۵ نفره که گزارش شده، اره برقی داشتند، کشته شد. بزدلی و انحراف اخلاقی در این عمل انزجارآور است.

جمال‌احمد خاشقجی

 

یکی از کارنامه‌های روزنامه نگار منتقد سعودی جمال خاشقجی در دوره روزنامه‌نگاری‌اش، سفرهای متعددبه افغانستان و پوشش جنگ مجاهدین با ارتش سرخ بود. ازوی مقاله های زیادی در مورد جنگ افغانستان در روزنامه های مختلف به نشر رسیده که یکی از آنها را مرور می کنیم.

اسمش «جمال احمد» و از خاندان مشهور «خاشقجی» در مدینه بود. او که در دهه هشتاد و نود قرن گذشته میلادی، کارش را با روزنامه‌نگاری شروع کرده بود، به تدریج به یک کارشناس مسائل سیاسی و سیاستمدار و بعداً به یک منتقد سرسخت دولت سعودی تبدیل شد.


خاشقجی شصت‌ساله، که زمانی سردبیر یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب عربستان به نام «الوطن» بود، به عنوان روزنامه‌نگار نزدیک به محافل قدرت در ریاض و مشاور دولت عربستان یاد می‌شد؛ اما با به قدرت رسیدن [محمد] بن سلمان حتی ماندن در عربستان برایش دشوار شد.

آیدین آرتا

اکتبر ۲۰۱۸

نگاهی به آرا و اندیشه های اریک نومن در کتاب سرچشمه و تاریخ آگاهی

.

اریک نومن «Erich Neumann» روانشناس و فیلسوف آلمانی و از برجسته ترین شاگردان یونگ‍در فصل آخر کتاب ارزشمند خود «سرچشمه و تاریخ آگاهی -The Origin and History of Consciousness» که با عنوان «انسان توده ای و پدیده بازگشت به جمع گرایی -Mass Man and the Phenomena of Recollectivization»  نگاشته است، هشدار می دهد که اگرچه به نظر می رسد انسان مدرن از هر زمان دیگری در طول تاریخ آزادتر است و به فردیت او بهای بیشتری داده می شود، ولی حقیقت این است که با به بردگی گرفتن ذهن خودآگاه ما «Consciousness» توسط ذهن ناخودآگاه «Unconsciousness»  استبداد نوینی در حال شکل گیری است.

محمد عزیزی

هرچه روز انتخابات نزدیکتر می شود، رقابت ها هم جدی تر می گردد. اما متاسفانه برخی ها به جای رقابت مثبت، راه تخریب پیش گرفته و به هربهانه ای برخی کاندیداهای برتر را نشانه می روند و هراس خودرا نشان می دهند!
معلم عزیز رویش، از نامزدان برتر و گزیده تری است که به تازگی هدف انگ ها و انگشت گذاری هایی از داخل و خارج قرار گرفته و کسانی برخلاف اخلاق مبارزاتی، به هربهانه ای تخریبش می کنند!

«در آغاز قرن بیست و یک هنوز ناسازگاری، نفرت، تفرقه، مناقشه و خشونت بسیار زیادی در دنیای ما وجود دارد. نگرانی بنیادی برای دیگران در زندگی فردی و اجتماعی ما راهی طولانی در ساختن جهان به مکان بهتری که با اشتیاق فراوان رویایش را داشتیم خواهد رفت.... ویران و نابود کردن خیلی آسان است. قهرمان کسانی هستند که صلح می کنند و جای ویران کرد می سازند.» نلسون ماندلا

استاد حسن علی عدالت

معلم عزیز شاید به پارلمان برود چون برای این کار زمینه داخلی و خارجی آماده است در داخل مکتب معرفت باعث شهرت نامبرده در میان مردم شده است و با حلقات خاصی که تعیین کننده سیاست در افغانستان هستند رابطه دارد ، در خارج هم معلم محبوب درجه دوم انجو ها در سطح جهان است ، اما در مورد طرح قضیه و معضله علیپور به بیراهه می رود و آدرس غلط می دهد یعنی خود را آدرس می دهد ، معلم عزیز رویشدر کمپین انتخاباتی خود می گوید ( ... علیپور قربانی جفای سیاست مداران ما است ) اگر چنین باشد یکی از همین سیاست مداران جناب معلم عزیز رویش است در حالیکه چنین نیست فرمانده علیپور قربانی جفای سیاست های شوونیزم و فاشیزم است که سیاست مداران ما به شمول معلم عزیز توانایی و تاکتیک زور آزمایی و چانه زدن را با دم و دستگاه شوونیزم و فاشیزم ندارند ، گفته های معلم عزیز شبیه گفتار های ایشان برای کمپین انتخاباتی اشرف غنی احمدزی برای رسیدن به قدرت است ، در آن زمان معلم عزیز مانیفیست حل مسأله کوچی ها را به خورد مردم می داد و اکنون از معضله فرمانده علیپور یاد آوری می کند ، همان گونه که اشرف غنی احمدزی به معلم عزیز نه گفت به همان گونه اگر معلم عزیز در پارلمان برود بازهم خواه اشرف غنی احمدزی و خواه کسی دیگری باشد برای معلم عزیز نه می گوید ، حل معضله علیپور ایجاد یک اتحاد و آدرس سیاسی در میان هزاره ها است که بتوانند مسأله امنیت هزاره ها را با کسانی مطرح کنند که اشرف غنی احمدزی را نان و فرمان می دهند در غیر آن صورت معلم عزیز رویش به چشم اشرف غنی احمدزی دیده است و دیدن دوباره آن فقط تکرار همان دیده اول است .

محمد رفیق رجا

این سخن، از یک معلم؛ قلب آدم را می لرزاند: «من وقتی به پارلمان بروم مسئله ای "علی پور" را حل می کنم».عده ای دیگرمی گویند: علی پور، رهبرخردمند است  که هر چه او بگوید، درست است... سخنرانی های انتخاباتی معمولا، پیام های هوایی و بیان های آتشین دارد. با وعده‌های بی حساب وکتاب وعوام فریبی های بهت آوری همراه است. اما پیام سخن فوق و لرزش قلب آدمی، از این خاطر است که نادانی از پیچیدگی های سیاسی و فهم احساسی از قضایای غیر احساسی و عمیق سرنوشت ما، دامن زندگی مارا رها کردنی نیست. این البته، در صورتی است که به این معلم، حسن نیّت داشته باشی، ورنه گپ روشن است: بی حیایی، چشم در چشم مردم دروغ گفتن، عوام فریبی وبازی با فهم عوام. مشکل زمانی زجر آور است که؛ کچ فهمی  از مغز، یک معلم خوب ، به خرد جمعی نسل ما، سرایت می کند. نتیجه اش این می شود که مردم از آنچه بر سرنوشت او گذشته است و می گذرد غافل می ماند.

استیون تی. اسما

 

دین چیزی به ما می‌دهد که علم نمی‌تواند بدهد: دین قوی‌ترین واکنش به زندگیِ عاطفیِ عالمگیری است که همه‌ی ما را به یکدیگر وصل می‌کند. این در حالی است که دفاع از دین در این زمانه کار دشواری شده است.

احترام به دین در هر گوشه از زندگی امروزی نه تنها در میان خداناباوران و روشنفکران؛ بلکه در میان بسیاری از عموم مردم هم از بین رفته است. بعید نیست که نسل بعدی جوانان نسبت به گذشته کمترین ارتباط را با دین داشته باشد. دلایل موجهی برای این نارضایتی وجود دارد: تداوم افشاگریها از بدرفتاری کشیشان و روحانیون، جنگ جهادیون علیه «کفار»، و ترویج خصومت علیه چندفرهنگی و فرهنگ سکولار. این تقارنِ رفتار بد و اخبار بد باعث شده است که آدمهای زیادی نظر آن متخصص زیستشناسی تکاملی (ریچارد داوکینز) را قبول کنند که میگوید: «برای پیشرفت انسان، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که ایمان مذهبی را آنقدر تضعیف کنیم تا کاملاً از بین برود.» 

علی عالمی کرمانی 

مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

منجم طالع بخت مرا از برج بیرون کن
که من بد طالعم ترسم ز آهم آسمان سوزد
"شعر شاید از؟"

آن چه در لعل گذشته است، خیلی ها به خوبی می دانند. کسانی شاهد صحنه بوده و نیز کسانی که بعد از ساعت 3 بعد از چاشت به صحنه رسیده، و همچنین هیأت دون پایه ای که از بامیان آمده بوده و با مردم گفت و گو کرده، می دانند در روز شبنه 14 میزان 97 چه گذشته است. همه، اما، به خاطر انتخابات و نیز از هم نپاشیدن به اصطلاح وحدت قوما سکوت کرده اند.

«آرمان بر خورداری از جامعه‌ای آزاد و طرفدار برابری را گرامی داشته ام... این آرمانی است که امیدوارم برایش زندگی کنم و به آن دست یابم. اما اگر لازم باشد، این آرمانی است که آماده ام برای آن بمیرم.»

نیلسون ماندلا

وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (سوره انبیاء / آیه ۵ ).

اصل تغییر در طبیعت امور این جهان، یک اصل خدشه‌ناپذیر است. این فرایند، از سوی خدای کریم در کتاب وحی نیز به رسمیت شناخته‌شده و خداوند وعده سپرده است که سرانجام، زمین را بندگان شایسته خدا به ارث خواهند برد. توتالیتاریسم و فاشیسم روزی جایش را به مستضعفان و ستمدیدگان خواهد داد. این وعده قطعی خداوند است. ملت ستم دیده افغانستان و بخصوص هزاره‌ها که سال‌هاست با تبعیض سیستماتیک، مواجه هستند، در برابر ستم و تبعیض به دادخواهی برخاسته‌اند و در دو سال اخیر که فاشیسم، با سو استفاده از دموکراسی، به انحراف مسیر اولیه‌ی پروژه ملی برق ۵۰۰ کیلوولت ترکمنستان از مسیر بامیان دست یازید، مردم به دادخواهی خود شدت بخشیدند و دو جنبش پرافتخار «تبسم» و «روشنایی» نمونه‌ی از دادخواهی جهانی برای مطالبات عدالت‌خواهانه‌ی آنان است.

 
عبدالله یاوری
حضور پر شكوه مردم به حمايت از عليپور نمادى از خودباورى، خودآگاهى و بلوغ مردم است. خود باورى در پرتو آگاهى قدرت معجزه
آفرين دارد، اگر يكبار وارد جامعه و ذهن و ضمير انسانهاى جامعه شد، ديگر با تير و توپ و تانك هم نمي‌توان آنرا از دل و دماغ انسانهاى آن جامعه بيرون كرد، آنچه رژيم كابل و شخص اشرف غنى بايد بداند، همين خود باورى و حضور آگاهانه مردم در كنارهم، در نمايش نفرت از ظلم و ستم است.