به روز پنجشنبه ۲۶ جولایی «ائتلاف بزرگ ملی افغانستان» در کابل اعلام موجودیت کرد. در رسانه ها و شبکه های اجتماعی و بین المللی بازتاب گسترده داشته است. این ائتلاف به گزارش بی بی سی از ۳۵ حزب و جریان سیاسی تشکیل شده است. به گزارش رادیوآزادی از جمله کسانی که در تالار سخن می گفت، عطامحمدنور والی سابق بلخ بود وی از کارکردهای دولت به اصطلاح وحدت ملی شدیداً انتقاد کرد: «شما می دانید که فقر وجنگ، تعصبات قومی، از سوی یک حلقه خاص تلاش برای خود خواهی، انحصار قدرت بدست چند نفر این همه در کشور بیداد میکند و کشور را با چالش رو به رو کرده است بهبود و ضعیت وظیفه مشترک ما و شما است». براساس این گزارش اعضای شاخص و رهبری کنندهی این ائتلاف عبارتند از: «عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری، محمد محقق معاون دوم ریاست اجرائیه، صلاح الدین ربانی وزیر امور خارجه، عطا محمدنور والی پیشین بلخ، انوار الحق احدی رئیس جبهه ملی نوین افغانستان، رحمت الله نبیل رئيس پیشین امنیت ملی، [یکی از اعضای رهبری محورملی] همایون همایون معاون اول السی جرگه، ضیا مسعود، ظاهرقدیر و شماری دیکر از سیاسیون در این ائتلاف شامل اند».
عکس العمل دولت کابل در قبال اعلام موجودیت ائتلاف مذکوزر مثبت بوده و در اعلامیه ریاست جمهوری آمده است:«طی نزدیک به چهارسال، حکومت در موضوعات مختلف ملی و بین المللی با احزاب سیاسی، شخصیتهای جهادی و سیاسی، مشورت و رایزنی را انجام داده ، رییس جمهور کشور در آیندهی نزدیک نیز با آنان در رابطه به مسائل ملی نشست خواهد داشت.»،
اما این ائتلاف، واکنشهایی انتقادی را نیز در پی داشته است. از جمله شخصیت های سیاسی که نظام فدرالی را تنها راه حل معضل کنونی کشور و بیرون رفت از جنگ و زمینهای برای وحدت ملی می داند ، داکتر لطیف پدرام است. وی از ائتلاف بزرگ ملی انتقاد کرده، و آن را «هیاهوی بسیار بر سر هیچ» وشکننده، بی بنیاد و گذرا خوانده است. «بامیان نیوز» نظرات ایشان را باز نشر می کند. بامیان نیوز معتقد است که فرهنگ نقد و نقد پذیری اگر در جامعه نهادینه شود، زمینه های تفهیم و تفاهم بیشتر از پیش فراهم خواهد شد.
جنبش روشنایی برای ادامه مبارزات ، نیاز مبرم به ساختار سازمانی دارد !
اکنون که دوسال از موجودیت جنبش روشنایی در میان هزاره ها می گذرد ، وقت آن فرا رسیده است که شورای عالی جنبش روشنایی عملکرد دوساله این شورای را به صورت همه جانبه مورد نقد و ارز یابی قرار دهند ، کمبودیها و کاستی ها را ریشه یابی نمایند ، موفقیت ها و راز موفقیت ها را هم برجسته نمایند ، به انتقادات و پیشنهادات اعضای جنبش و مردم که در آدرس شورای عالی جنبش روشنایی ایراد گردیده است گوش شنوا داشته باشند و آن را بدون حب و بعض تحلیل نمایند ، و در نتیجه تجارب که حاصل گردیده است ، شورای عالی جنبش روشنایی لازم است که جای خود را به یک ساختار جدید که توانمندی فعالیت و ابتکار عمل را داشته باشند تخلیه نماید ، و در این ساختار جدید باید مسوولیت هر فرد و یا افراد مشخص گردد ، واضح است که این ساختار باید دارای مرامنامنه و اساسنامه باشد ، در این صورت است که هم مسوولین جنبش روشنایی و هم اعضا و هواداران آن از بلاتکلیفی و سردرگمی نجات پیدا می کنند ، در صورت حفظ ساختار کنونی شورای عالی جنبش روشنایی ادامه مبارزه دشوار به نظر می رسد ، چون هیچ کسی نمی داند که که و کدام کمیته چه مسوولیت دارد از همین سبب است که در شرایط فعلی هرکس که خواسته باشد خود را فرمانده ، تیوریسن و سخنگوی جنبش روشنایی قلم داد می کند و هرچه هم که خواسته باشد از نام و آدرس جنبش روشنایی به خورد مردم می دهد ، که دوام چنین وضعیت غیر ممکن است ، لذا دیر و یا زود شورای عالی جنبش روشنایی مجبور می گردند که در راه ساختار شدن و سازمانی شدن حرکت کنند ، البته این نوشته بیشتر جنبه طرح یک مسأله را دارد که در این زمینه باید با کارشناسان ، سیاست مداران و هر انسان با تجربه گفتگوی وسیع صورت گیرد تا در نتیجه یک راه بیرون رفت معقول که قابل قبول برای اکثریت مطلق اعضای شورای عالی جنبش روشنایی و اعضای آن باشد به میان آید .
«هـزاره به طور خـاص قـربانیان سرکوبگـری طالبان هستند، چون آنها به گـونـهی فاجعـه آمـیـز در معـرض سیاست نظامی ضد شیعی طالبان و نفـرت ریـشـه دار نـژادی قـرار دارنـد. به عـلاوه فعالیتهای «امر به معروف و نهی از عن المنکر» طالبان در کابل زیر نظر مولوی کمـالالدین ـ به ویـژه سرکوب زنان که نمادی است از آسیب پذیری زنان و ناتوان سازی بستگان مـرد آنـهـا ـ مسلّمـاً از نظر روانی تأثیر رعـب انگـیـزی بر کل جامعه داشته است. امـروزه کلمـهی ترور (وحشت) را کابلیها آشکارا برای توصیف حـالتی که طالبان در اذهـان آنها ایجاد کرده اند به کار می برند.»
نویسنده: عبدالواحید یوسفی
عجله تمامیت خواهی سران ارگ بر تکمیل چنبره سیطره بر تمام شؤن زندگی سایر اقوام افغانستان و حذف سیستماتیک آنها از بدنه قدرت، بنا بر نظریه دویمه سقاوی "گسستی که در حاکمیت یک قوم پیش آمده است، وضعیت زندگی در کشور را از روند طبیعی رشد باز داشته است" امروزه عریان تر به نظر می رسد.
دستگیری قیصاری به جرم مقاومت در برابر طالبان، شکنجه و کشتار فجیع محافظان او، نظریه ای دو سال پیش را که ارگ در قدرت گیری طالبان و سایر گروههای مسلح یک قوم دست دارد، بیشتر آشکار می کند.
دو سال پیش در چنین روز های یک عده خارج نشینان مخالف راه پیمایی جنبش روشنایی بودند. دلیلش همان "بیننده عقل چهل وزیر را دارد" بود.
در بیرون از کشور مصنوعی بودن مانور های که برای راه انداختن این راه پیمایی به کار می رفت خیلی واضح بود. جمع شدن مسافران ارگ و بر زمین نشستن شان درست بر خلاف موضعگیری همیشگی آنها که توجیه گر اعمال تک قومی سازی لایه های قدرت و به حاشیه و انزوا کشیدن هزاره ها بود، شک بر انگیز بود.
یکی از برادران مطرح از ولایت وردک – آصف وردک - پیوسته برای پشتیبانی از تظاهرات در تلویزیون ظاهر می شد و برخلاف موقف مسالمت آمیز تمام دست اندرکاران جنبش روشنایی، ایشان رجز استفاده از قوه را می خواند. برای شخص خودم حضور ایشان در رسانه ها با پیام استفاده از قوه در برابر دولت خود بخود بخشی از مجوز قتل عام دادن به دست دولت بود.
متاسفانه فاجعه دهمزنگ به ادعای دست اندرکاران بازمانده جنبش روشنایی با تبانی ارگ و تیر اندازی نیروهای دولتی به وقوع پیوست.
وقوع این حادثه دردناک که عده زیادی را به شهادت رسانید و عده بیشتری را برای همیشه زمینگیر کرد، بر خلاف حوادث مشابه در جوامع دگر، که نقطه عطفی در بینش و موضع گیری سیاسی مردمان شان می شود، در بین مردم ما یک بار دگر طرز دید همیشگی ما را نسبت به سیاست آشکار تر کرد – طرز دید گله گوروم.
پیش از شروع تظاهرات بیشترین ما منتظر بودیم چند روز تظاهرات کنیم بعد دولت زمینگیر می شود و ما صاحب برق می شویم و فرق نیز از میان برداشته می شود.
بعد از قتل عام و همکاری و همیاری خوب مردم برای زخمی ها باز هم انتظار داشتیم که این بار اعضای مطرح جنبش روشنایی با دست کردن در جیب خود ما را معجزه آسا صاحب یک حزب نیرومند خواهد ساخت تا در چانه زنی ها و در صورت لزوم اعمال قوه، دولت را وادار به ترک موضع فرق گذاری و محرومیت از برق کند.
بیشترینه در خارج خیلی از ما ها بخاطر این که افراد مطرح جنبش روشنایی تشکیلات حزبی برای خواسته های برحق مردم، درست نکرده اند نه تنها نا خشنودیم که آنها را تا سرحد خیانت اتهام می زنیم.
این در حالیست که خود ما در خارج بعد از گذشت دو سال حتا محفل کوچکی هم در مسیر خواسته های برحق مردم در دور و بر خود نتوانسته ایم راه بیاندازیم.
در جوامع دگر بعد از هر باری که جاده عدالت و انصاف از خون رهروان رنگین می شود، مردمی که قربانی بی عدالتی اند بزرگترین سوال را از خود می پرسند؛ من حالا که تلاش هایم از طرف قدرت ها برای چندمین بار خون خاک شد، برای مبارزه با بی عدالتی چی کار می توانم و از کجا باید شروع کنم.
امید می رفت قتل عام دهمزنگ حد اقل در خارج از کشور محافلی را ایجاد کند که با تکیه بر این نماد گفتگوی جدی در بین این محافل پرداختن به مسایل کشور یکی از اولویت های جدید زندگی روز مره شود.
با تاسف هنوز از پرداختن به چنین اولویت در سطح روزمره خبری نیست و یا حد اقل من بی خبرم.
روح شهیدان عدالت طلب شاد و تن جانبازان عدالت طلب کم درد تر باد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیام راهبردی مبارزان مدنی و تظاهرات کنندگان معترض شمالی
واضح و روشن بگویم، خطر بسیار کلان در کمین و پیش روی مبارزان مدنی شمالی و تظاهرات کنندگان قوم ازبیک ماست اما این خطر را هیچ کسی جز خود آنها در پیش روی خود قرار ندادند. خطری که می تواند نتیجه چند هفته مبارزات خیابانی آنها را ضرب صفر کند و هیچ یا کمترین دستاورد و نتیجه را برای آنها ببار آورد.
ادامه مطلب: پیام راهبردی مبارزان مدنی و تظاهرات کنندگان معترض شمالی
حسن رضایی
آنچه امروز در افغانستان رخ می دهد، اگر تکرار تاریخ استبداد و تصفیه نژادی دوران عبدالرحمن خان نباشد؛ اما می توان باقاطعیت گفت که تداوم تاریخ استبداد و سیاست های راسیستی، هژمون قومی،فاشیستی و تصفیه قومی به نحوی دیگری با بهره جستن از ایدیالوژی سکتاریستی توسط حلقه خاص درون ارگ در جغرافیا و «قلمرو استبداد» و ستم ملی است.