تاریخ انتشار: 
1398/01/08

برگردان: پیام یزدانجو

جاناتان رِی

زندگی‌نامه‌ی تازه‌ای که درباره‌ی نیچه منتشر شده نشان می‌دهد که او مردی آدابدان و به تمام معنا محترم بوده: محجوب، باملاحظه، و اندکی عجیب و غریب.

«من انسان نیستم، من بمبام!» فریدریش نیچه به این‌طور مبالغه‌های پرطمطراق مشهور است، اما اکثر آثار او لحن بی‌تکلفی دارند و جملاتش همیشه، مثل صدای ناقوس‌ها، ساده و صریح و سرراست‌اند. حمله‌ی مشهور او به «نظریه‌پردازها» در کتاب اولشزایش تراژدی(1872) را در نظر بیاورید. نیچه می‌گوید که نظریه‌پردازها هرآن‌چه را که باید درباره‌ی «ادبیات جهان» بدانیم می‌دانند – و می‌توانند «دوره‌ها و سبک‌های آن را نام‌گذاری کنند، هم‌چنان که آدم به جانوران نام می‌داد.» اما به جای آن که «در جریان سرد و سهمگین هستی غوطه‌ور شوند»، صرفاً به همین دل‌خوش‌اند که «بر کناره‌ی رودخانه با پریشان‌احوالی این سو و آن سو بدوند.»

دکتر یعقوب یسنا
 
ما هزاره‌ها خیلی قوم سپاس‌گزار و شکرگزاریم؛ این عادت به شکرگزاری شاید به پیشینه‌ی تاریخی ما ارتباط بگیرد. موقعی به این شکرگزاربودن هزاره‌ها پی بردم که مرادعلی مراد چندبار تنزیل رتبه شد، اما قوم‌ها هر بار شکر کشیدند، گل و چپن گرفته به تبریکی مرادعلی رفتند؛ درحالی‌که مرادعلی باید وزیر می‌شد.
ارگ تقریبا اکثر وزیران هزاره‌ را از کابینه بیرون کرده‌است. برای جرم محترم اکلیل حکیمی (بنابه گزارش سیگار ۱۱ میلیون دالر را از مالیاتِ ده درصد کریدت‌کارتِ ملتِ غریبِ افغانستان به جیب زد، از جناب اشرف غنی مدال گرفت، بعد خارج رفت) یک وزیر هزاره بنام وحیدی را پیدا کرد؛ چندبار محکمه‌ی علنی بر او برگزار کرد. این برگزاری محکمه‌ی علنی تمرین بین‌الملی ارگ برای عدالت بود. ارگ با این محکمه‌ی علنی به هزاره‌ها فهماند که می‌توانم وزیرت را بی‌گناه از وزارت برکنار و محکمه کنم؛ در ضمن به جامعه‌ی جهانی نیز نمایش محکمه‌ی علنی یک وزیر را نشان داد.

دولت دولتیار


( به بهانه واكنش و رهبريِ خردمندانه نخست وزير نيوزلند در برابر جنايت و حمله نژاد پرستانه بر مسلمانان)
در يك گزاره كلي مي توان گفت تمدن مدرن غرب در كل و ليبرال دموكراسي غربي از بنياد متناقض است. فرديت، عقل گرايي، علم محوري، آزادي، برابري، تساهل، كثرت گرايي، حقوق بشر و شهروندي و حكومت انتخابي و پاسخگو مهمترين ويژگي هاي تمدن مدرن غرب است اما تضاد ميان نابرابري اقتصادي و آزادي هاي صوري در درون روابط توليد سرمايه داري و گفتمان نژاد باوري به موازات آن در متن نظم ليبرال دموكراسي باعث شده است كه ناسيوناليسم افراطي، بيگانه ستيزي، اسلام هراسي و برتري طلبيِ نژادباورانه سفيد پوست در كشورهاي غربي به مثابه عوارض جانبي و مازادِ ايدئولوژيِ اين روابط به بزرگترين تهديد و خطر بالقوه بر ضد مظاهر و ارزش هاي جامعه دموكراتيك غرب تبديل شود.

تورستن کورنر
 

برگردان: حسام میثاقی

پس از فروریختنِ دیوارِ برلین که به وحدت آلمان انجامید، قرن ۲۱ نوید دورانی بدون مرز و دیوار را می‌داد. اما این روزها انگار دیوارها و نرده‌های مرزی در حال بازگشت‌اند، دیوارهایی که گویی قرار است همه‌ی مشکلاتِ بشر را حل کنند. دیوارهایی که نظم و حاکمیت ملی را وعده می‌دهند و قرار است از ورودِ مهاجران غیرقانونی جلوگیری کنند.

 

آی وی‌وی

برگردان: عرفان ثابتی

 

انسان بودن به چه معنا است؟ این پرسش در کانون حقوق بشر قرار دارد. انسان بودن پیامدهای منطقیِ خاصی دارد: خودآگاهیِ انسانی و کنش‌های معطوف به رعایت کرامت انسانی-این‌ها معنای ویژه‌ای به مفهوم انسانیت می‌بخشد.

خودآگاهی انسان و کنش‌های او تأثیر متقابل میان اندیشه و زبان فرد و جامعه را به وجود می‌آورد. کنش‌های ما انسان‌ها امنیت اقتصادی، حق آموزش، حق آزادی تجمع و آزادی بیان را به وجود می‌آورد و شرایط را برای حفظ آزادی بیان و تشویق تفکر جسورانه فراهم می‌کند. وقتی از تلاش برای رعایت کرامت انسانی دست برداریم، معنای اصلیِ انسان بودن را قربانی می‌کنیم، و وقتی تعهدمان به ایده‌ی حقوق بشر سست شود، از اصول اخلاقیِ خود دست برمی‌داریم. نتیجه‌‌ی منطقی این امر، تزویر و حماقت، ظلم و فساد، و بحران‌های حقوق بشریِ بی‌پایانی است که امروز در دنیا می‌بینیم.

 

احد بهادری

در مراسم بيست و چهارمین سالیاد شهادت بابه مزاری در شهر استکهلم سویدن این نکته را ها را با اندکی کم و زیاد طرح کردم:

نخبه‌گان عصر بابه مزاری و نخبه‌گان امروز هزاره

هزاره ها در بیست و چهار سال گذشته، فقط به حرف ها و اندیشه های بابه مزاری پرداخته‌اند، مخصوصن صدا و سخن بابه مزاری از ارزشمند ترین میراث ها و یادگار‌های بابه مزاری است و نخبگان، سیاست مداران جوان، نویسندگان و سخن‌وران هزاره با استفاده از این منبع الهام‌بخش، حرف زده‌اند و متن های فاخر و جدی تولید کرده‌اند و از این روی جامعه‌ی هزاره‌ از نظر ذهنی و فکری به یک جامعه‌ی رشد‌یافته، آگاه و حساس نسبت به سرنوشت خود تبدیل شده است.

 

سرمقاله واشنگتن پست

دولت ترامپ تا به امروز پنج دور مذاکرات صلح را با طالبان انجام داده که آخرین مورد آن سه شنبه هفته گذشته در قطر به اتمام رسید. هر دو طرف ادعا می کنند مذاکرات پیشرفت خوبی داشته اما هرگز چیزی از جزییات مذاکرات نمی گویند. به خصوص این ابهام برای دولت افغانستان که در گفت وگوها شرکت داده نشده، معنادارتر است. اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان پنجشنبه گذشته به مشاور امنیت ملی آمریکا غضب کرد و گفت:" دولت آمریکا به یک متحد بسیار قابل اعتماد خود بی اعتنایی علنی کرده و او را از خود رنجانده است". همه آرزومند آن هستند که در افغانستان صلح و ثبات برقرار شود.

دکترحامد صابری

نوروز، آغازین روز سال خورشیدی و عید نوروز یکی  از کهن‌ترین جشن‌های نیاکان ماست. نوروز در فرهنگ ما آغازگر رستاخیز طبیعت و سمبول رویش و زایش و زندگی است. امروزه نوروز، علاوه بر ایران و افغانستان که خاستگاه این آیین باستانی است، در کشورهای دیگر مثل تاجیکستان؛ آذربایجان، عراق، سوریه و ترکیه نیز جشن گرفته می‌شود. ده سال قبل مؤسسهء علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد موسوم به یونسکو، نوروز را به عنوان میراث معنوی جهانی به ثبت رساند و سازمان ملل متحد نوروز را در تقویم خود شامل کرد و نخستین جشن نوروز در سال ۱۳۹۱، در سالن عمومی سازمان ملل و یونسکو برگزار شد.

دهقان زهما 
 

سال‌ها قبل یک شبه روشنفکر معترض در فصلنامه‌ی "خط سوم" به خاطر نشر مقاله‌ای از حسین فخری، مأمور بلند رتبه‌ی خاد و شکنجه گر، عنوانی مدیر مسوول فصلنامه نوشت: چرا به رئیس "گشتاپوی" افغانستان اجازه می دهید که مقاله‌اش را در "خط سوم" به نشر رساند؟اکنون نویسنده‌ی همان نامه در کارزار انتخاباتی برای حنیف اتمر، که همچنین شکنجه گر بوده و یک پایش را در راهِ خدمت به خاد از دست داده است، سینه می زند.

دولت دولتیار

عطاء محمد نور بخاطر تبدیلیِ یک قوماندان امنیه مردم را به جنگ فراخوانده است. تا کنون جنگ پراکنده میان ملیشه های او و نیروهای دولتی باعث کشته شدن يك پولیس شده است. در برابر زورگویی، تبعیض و سیاست قومیِ ارگ بايد ايستاد اما نه با خشونت و جنگ و نه با منطقِ قومیِ سازیِ سیاست و مناصب سیاسی و اداری بلکه با اعتراض انسجام یافته مدنی و فرا قومی آنهم برای اهداف ملی و حقوق برابر شهروندی. هویت قومی را همین رهبران تبدیل به ابزار رقابت سیاسی و وسیله منافع شخصی و‌غیر انسانی شان می کنند. مردم عادی به صورت برابر و برادر/خواهر کنار هم زندگی می کنند اما این رهبران فاسد و جنگ طلب، انسانیت ما را بنام هویت های کاذبِ خونی و‌تباری تجزیه کرده و غریزه های بیولوژیکی را فعال می سازد. این نوع جنگ طلبی ثابت کرد که این جماعت در دشمنی با انسانیت و حقوق شهروندی تفاوتی با طالبان ندارند. تاجیک، پشتون، هزاره، اوربیک و.... فقط نام اند، (منكر تبعيض ها و سلسله مراتب قومي نيستم. هدف ام نوعيت انساني مان است) در عمل همه ما انسان و مثل هم هستیم و در کنار هم سرنوشت مشترک داریم.